راوی و شخصیت اصلی کتاب «سفر به انتهای شب» مردی به نام فردینان باردامو (ضد قهرمان سلین) است. سلین در این رمان شخصیتی همنام و از بسیاری جهات شبیه به خود را در مرکز رمان قرار داده و رشتهی روایت را به او سپرده است. این کاری بود که او در رمانهای بعدیاش نیز به آن ادامه داد و راویان رمانهایی هم که بعد از کتاب «سفر به انتهای شب» نوشته است فردینان نام دارند.
پر رمانی عاشقانه با روایت خطی است. داستان را راوی اولشخص بازگو میکند و بخشهایی از آن، به زبان محاوره نوشته شده است. پر نماد سبکی، لطافت، پاکی و ناپایداری است. رمان پر با زمینهای مهیج شروع میشود و با صحنههایی پر از احساس، عواطف راوی و معشوقش را بیان میکند. شخصیت محوری کتاب یعنی «راجر دالتون» یک کارشناس بیمهی چهل ساله است و زندگی آرامی در کنار همسر و فرزندش دارد. راجر که مسئول رسیدگی به یک پروندهی قتل است با بیوهی بسیار جوان او «ماویس» آشنا میشود و عشقی نامتعارف گریبانش را میگیرد.
اثر پیش رو علاوه بر فصول سیزدهگانه مجموعهای از دادههای تاریخی در مورد نویسنده، متن و دورهی احتمالی نگارش اثر را در برمیگیرد. فصول سیزدهگانهی کتاب هر کدام به چند اصل تقسیم شدهاند که شبیه به آموزههای کنفوسیوسی هستند. در اثری که میشنوید هر اصل با تفسیری از مفسران چینی همراه است که در بعضی موارد همراه با روایات و مثالهای تاریخی بسیار شگفتانگیزی است.
«چنین گفت زرتشت» کتابی است که نیچه را بهعنوان «شاعری فیلسوف» یا «فیلسوفی ادیب» به مخاطب معرفی میکند. نیچه طرح این کتاب را پس از آن ریخت که اندیشهی بازگشت جاودانه در او مؤثر افتاد. او در این اثر، در هنرآفرینی و آفرینش هنری بسیار استاد و چیره است، آمیخته با نوعی روانشناسی قابل تحسین و مؤثر تا آنجا که در عمق جان هرکس اثر مینهد. اینجاست که معنای عبارت «کتابی برای همهکس و هیچکس» بهدرستی قابل فهم است. زرتشتِ نیچه چنان سخنان پیشگویانهی خویش را در قالبی از تمثیل فرو میریزد که هر خواننده از جام معنای آن جرعهای تواند نوشید. زرتشت صحنهها را نیک میآفریند: در کوهستان، در دشت، در جنگل، در کشتی، در مرغزار کوهستانی... با محبوبترینهای خویش، با مار، با عقاب، یا شیر. با والاترینان خویش، با پیشگو، با جادوگر، با شاهان، با زشتترین انسان، با پاپ پیر، با زالو، با بازنشسته، با گدای خودخواسته، با سایه، چشمدوخته به نیمروز بزرگ.
دین و علم دو جنبه از زندگانی اجتماعیاند. دین، تا آنجا که دربارهی تاریخ فکری بشری میدانیم، همیشه دارای اهمیت بوده است. در حالی که علم، پس از سوسوزدنهای زودگذر در میان یونانیان و اعراب، ناگهان در قرن شانزدهم میلادی از اهمیت شایانی برخوردار شد و از آن دوران تا کنون به گونهای فزاینده اندیشهها و مؤسسههایی را که با آنها سروکار داریم پیریزی کرده است. بین علم و دین همواره برخوردی پایانناپذیر وجود داشته است؛ برخوردی که غالبا به پیروزی علم انجامیده است. اما با پیدایش دینهای تازه که هرکدام در کوششهای رسالتگونهی خود به وسایل علمی مجهزند، بار دیگر احتمال پیروزی علم را مورد تردید قرار داده است. در نتیجه، موضوع مطالعهی زمینهها و تاریخ بین دینهای سنتی و معرفت علمی، بار دیگر اهمیت پیدا کرده است.
«آنکس که خنده نمیداند، همان به که آثار مرا نخواند»
در آوریل 1882، در شهر رم، فریدریش نیچه با دوشیزه «لو سالومه» آشنا میشود و شخصیت لو، او را مجذوب خویش میکند. پس از این اتفاق، وضع جسمی نیچه بهمرور بهتر شده و شور و نشاطی غریب سراسر وجودش را فرا میگیرد. گویی همنشینی و همدلی او با سالومه، جان تازهای در وجودش دمیده و با اشتیاق تمام، تصحیح خبرهای «حکمت شادان» را در اوایل تابستان همان سال، به اتمام میرساند.
تاثیر نمادها در روان
در سال 1964 کارل گوستاو یونگ با قبول دو شرط برای نگارش کتاب «انسان و سمبولهایش» دست به قلم شد. شرط اول وی برای نگارش کتاب این بود که باید، کار گروهی و محصول کوشش جمعی از همفکران صادقش باشد و دوم اینکه مشکلات احتمالی و حل آنها در خصوص چاپ کتاب به «فریمن» واگذار شود. یونگ و همکارانش در این اثر به بررسی تاثیر نمادها بر شخصیت و روان انسان پرداختند. وی در این کتاب به نقش فرهنگ و اساطیر هر ملت در شخصیت افراد تشکیلدهنده آن جامعه میپردازد و مفهوم کهن الگو را مطرح میکند. یونگ بر این باور بود که همه انسانها، فارغ از هر آیین و مذهبی در ضمیر ناخودآگاه مشترکی سهیم هستند و از نمادها و سمبولهای مشابهی استفاده میکنند که...
میان واقعیت و خیال
هنگامی که از ادبیات آمریکای لاتین سخن به میان میآید نمیتوان نامی از گابریل کارسیا مارکز نبرد. نویسنده به نام کلمبیایی که در معروفترین اثر خود «صد سال تنهایی» واقعیت و خیال را در هم تنیده و شاهکاری بینظیر خلق کرده است. در این کتاب مارکز از سبک رئالیست جادویی بهره برده که ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیتهای داستان به جادویی شدن روایتها میافزاید. بسیاری از منتقدین بر این باور هستند که مارکز در این کتاب مسائل و مشکلات زادگاه خود را به تصویر کشیدهاست. در کتاب «صد سال تنهایی» مخاطب با شش نسل از افراد خانواده بوئندیا که در دهکده خیالی ماکوندو زندگی میکنند مواجه میشود. خانوادهای بوئندیا ...
انسان در جستجوی معنا، معروفترین اثر «ویکتور فرانکل» بنیانگذار لوگوتراپی در روانشناسی روایت تجربیات تلخ و اسفبار اوست که به مدت سه سال، در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی زندانی بود. فرانکل در این اثر به عنوان یک روانشناس اگزیستانسیالیست، به اهمیت جستجوی معنای زندگی در بحرانیترین شرایط ممکن میپردازد و در خلال روایت خاطرات خود و سایر قربانیان، نگرش نوینش را در روانشناسی با عنوان لوگوتراپی یا معنادرمانی بیان میکند. در واقع کتاب از دو بخش کلی تشکیل شده است. بخش اول که شرحی است بر سرگذشت نویسنده در اردوگاه آشویتس، از فراز و نشیبهای آن دوره و چگونگی حفظ امید و انگیزهی حیات در آن دوران بحرانی سخن میگوید. دکتر فرانکل چند بار از «فریدریش نیچه» نقل قول میکند که «هرکس در زندگی خود چرایی برای زیستن داشته باشد، هر چگونهای را پشت سر میگذارد.» و این جمله را، شعاری کاربردی برای گذر از شرایط دشوار میداند. ویکتور فرانکل در دومین بخش کتاب، شیوهی روانکاوی خود (لوگوتراپی) را شرح و بسط میدهد و آن را اینگونه توصیف میکند: «به طور کلی در لوگوتراپی، بیمار به جهتی راهنمایی میشود و با وضعی روبهرو میگردد که معنایی برای زندگی خود بیابد».
بعضی واژگان در بیان و در نوشتار بسیار ساده و کوچک هستند و از حروف کمی تشکیل شدهاند؛ ولی برای درک آنها باید جملات زیادی را کنار هم قرار داد تا به معنایشان پی برد. عشق یکی از این واژگان است که روانشناسان، فلاسفه و نویسندگان زیادی را واداشته تا در موردش مطالعه کنند و آثاری در این باب بنویسند. یکی از این نویسندگان «آلن دوباتن» است. او در کتاب «جستارهایی در باب عشق» به شرح عشق از دید فلسفی میپردازد. دوباتن در این کتاب داستان زن و مردی را شرح میدهد که به صورت اتفاقی در پروازی کنار هم قرار میگیرند. داستان این کتاب به خوبی ساخته و پرداخته شده است و ممکن است خود شما نیز این داستان را بارها و بارها در زندگی واقعی دیده یا شنیده باشید. داستانی که میتواند کمک کند تا از چالههایی که ممکن است در یک رابطه گرفتار آن شده باشید، رهایی پیدا کنید.