محصول مورد نظر شما به سبد خرید افزوده شد.
کتاب صوتی زکریای رازی
- زمان: 02 ساعت 34 دقیقه
- گوینده: حامد حشمتی
- نویسنده: امید فلاح آزاد
- تهیه کننده: دامون آذری
- طراحی و ترکیب صدا: سید زکریا موسوی
- ناظر ضبط: عارف علی زاده
- ویرایش صوتی: فاطمه درزی
- انتخاب موسیقی: سید زکریا موسوی
- استودیو ضبط: آوانامه
- ناشر صوتی: آوانامه
- ناشر متنی: انتشارات مدرسه
بخشهایی از کتاب را بشنوید
کتابهای صوتی مشابه
توضیحات ناشر صوتی
کاشف
ابوبکر محمد بن زکریا رازی، همهچیزدان، پزشک، فیلسوف و شیمیدان ایرانیست. رازی آثار ماندگاری در زمینهی پزشکی و شیمی و فلسفه نوشته و بهعنوان کاشف الکل، جوهر گوگرد و نفت سفید مشهور است. به پاس زحمات فراوان رازی در داروسازی، روز پنجم شهریورماه، روز بزرگداشت محمد بن زکریای رازی نامگذاری شدهاست. زکریا در سال 251 هجری در ری زاده شد و دوران کودکی، نوجوانی و جوانیاش در این شهر گذشت. زکریا در جوانی عود مینواخت و گاهی شعر میسرود، بعدها به زرگری و سپس به کیمیاگری و در سنین بالا به فراگیری علم طب پرداخت. در ابتدا به کیمیا اشتغال داشت و پس از آنکه در این راه چشمش بر اثر کار زیاد با مواد تند و تیزبو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد. در کتابهای مورخان اسلامی آمدهاست که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموختهاست. در آن زمان، بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندیشاپور بودهاست. رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد، مدتی نامعلوم در آنجا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان «معتضدی» را بر عهده گرفت. پس از مرگ معتضد، خلیفهی عباسی، به ری بازگشت و عهدهدار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، دربارهی علت نابینا شدن او روایتهای مختلفی وجود دارد؛ ابوریحان بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه دانست.
زکریای رازی
آوانامه با همکاری انتشارات مدرسه کتاب صوتی «زکریای رازی» را از مجموعه کتابهای فرزانگان برای علاقمندان به زندگی بزرگان این سرزمین با صدای حامد حشمتی تولید و منتشر کرده است.
برههای از زندگی
در خانهی ابوفلوس محشری برپا بود. در همه جای آن عمارت خوش آب و رنگ، اسپند دود کرده بودند. غلامان دست به سینه، پشت در منتظر فرمان بودند. همسایههای احوالپرس، اطراف زنان و دختران ابوفلوس نشسته بودند و دلداری میدادند. کنیزان با شربت و نبات پذیرایی میکردند. جوان بر بستر خوابیده بود و به سختی نفس میکشید. رمالی چرکپوش داشت جوشانده صاف میکرد تا به مریض بخوراند...