کتاب «قصهای که انتخاب میکنیم» از مجموعهی کتابهای کاربردی نشر اطراف در حوزهی «روایتدرمانی» است و میکوشد راهی برای تابآوری در برابر مشکلات پیش پای مخاطب بگذارد. قصهای که انتخاب میکنیم کتابی است مملو از قصههای واقعی و شنیدنیِ کسانی که توانستهاند از تجربهای ناخوشایند گذر کنند، هویت و زندگیشان را از زیر سایهی سنگین داستانهای ساختهوپرداختهی دیگران بیرون بکشند، خود را در چهارچوب قصهای متفاوت درک و تعریف کنند و تابآورتر از پیش با مشکلات بعدی مواجه شوند. کتابی الهامبخش برای کسانی که میخواهند هنگام تلاش برای گرهگشایی از مشکلات خود و دیگران، در عوض پیشنهادهایی خودساخته و نیازموده، گامی مبتنی بر پژوهشها و یافتههای روایتدرمانی بردارند.
عنوان مقالهی مری ر. بومن «این داستان پیشتر نوشته شده بود» است. تالکین خود دربارهی ارباب حلقهها گفته بود: «این قصه حین نَقل بالید» و این بالیدن را میتوان هم در ساحتی که داستان در آن سیر میکند دید و هم در حجم و گسترهی آن. بومن معتقد است ارباب حلقهها از داستانی جذاب و تکاندهنده فراتر رفته و حاوی ژرفاندیشی دربارهی ماهیت داستان است. جنبههای فرارواییِ ارباب حلقهها را در تمام ابعاد میتوان دید. نویسنده از مکالمهی میان شخصیتها شروع میکند و با نمونهای، نقش عمیقتر یک گفتوگوی بهظاهر ساده را نشان میدهد. یکی از ویژگیهای بارز پرشمار جهان داستانی تالکین این است که تمام خردهروایتها و داستانهای فرعی حین روایت که شاید تنها اشارهای کوچک به آنها شده، همه در همین جهان اتفاق افتادهاند و تالکین جهانی خوداتکا ساخته که برای پیشبرد حوادث و انتقال احساسها دستبهدامن جهان بیرونی و حقیقی نمیشود و معنا را در خود میسازد. این مقاله به تفصیل، شبکهی داستانی، رنگ باختن فاصلهی میان داستان و زندگی، مرزهای میان مخاطب و شخصیت داستان و تردد میان دنیای داستان و دنیای واقعی را بررسی کرده و نکات جالب و ارزشمندی را ارائه کرده است. برای حضور ذهن بیشتر مخاطبان، خلاصهی سه رمان «یاران حلقه»، «دو برج» و «بازگشت شاه» نیز به کتاب پیوست شدهاند.
آنت سیمونز کتاب «بهترین قصهگو برنده است» را پس از پیشگفتار، در سه فصل کلی و پانزده بخش ارائه داده است. «قصهاندیشی، قصهیابی و فوت کوزهگری» سه فصل کلی این کتاب هستند. در فصل نخست او توضیح میدهد که قصهاندیشی به چه معناست؟ او قصه را ابزاری برای تفکر ذهنی و شخصی میداند و عقیده دارد تفکر ذهنی با تفکر عینی منافاتی ندارد. سپس قصه را تعریف میکند و آن را بازسازی تجربه میداند. او در فصل نخست، پرورش ذهن و گفتن قصههای برنده را نیز به مخاطبش میآموزد.
«روزی روزگاری سازمانی» دربارهی کار با روایت و رویکردهای قصهمحور برای دگرگونسازی سازمانهاست و برای مشارکت در توسعهی چنین نگاهی به درک موجود از پدیدهی «سازمان قصهگو» وسعت میبخشد و مهمترین رویکردها به مفهوم کار روایی در سازمان را بررسی میکند. علاوه بر این، نویسندگان کتاب مشخصاً رویکردها، ابزارها و مطالعات موردی دربارهی سازمانها و افراد داوطلب را توضیح میدهند؛ مطالعاتی که بر پایهی کار روایی انجام شدهاند. گردآورندگان اثر، ابتدا مقدمهای بر کتاب نوشتهاند. میشائیل مولر در فصل دوم از تفاوت جهانهای باز و بسته در قصهها و روشهای خلق ابرپیرنگهایی برای خلق آیندهای تازه در سازمان سخن میگوید. یانا راسموسن با نگاهی موشکافانه به نقش رهبران در تحول سازمانی در شرایط کاری متغیر، قابلیتهای جدیدی را شرح میدهد که رهبران برای مفهومبخشی درست به سازمان میتوانند از آنها بهره ببرند. ریک پیترز و کارین تیر از تاریخ یادگیری میگویند؛ رویکردی که به هدف استخراج دانش و ارزشهای پنهان سازمان پدید آمده است. مقالۀ جفر لاندن، جان بی. مگوایر و فیلیپا سانتوس با دیدی مفهومی و وسیعتر به نقش گفتوگو در تحول سازمانی میپردازد. ولفگانگ تونینگر با نگاهی جُستارگون سراغ روایتهایی میرود که بیان و زندگی میشوند. ژاک کوپچیک چهارچوبی نظری برای درک جایگاه حوزهی روایت در فرآیند تحول ارائه میدهد. استف باکمر در مقالهاش به تعامل دو عنصر داستان و فرآیند در تحول سازمانی میپردازد و بالأخره کاترینا وسلکو در فصل آخر، نمونههایی از کسبوکارهای ریزودرشت میآورد تا فرآیندهایی را که در گذار از مشقتها به کار میآیند، نشان دهد. در نهایت، مخاطب اثر با ظرفیت، وسعت و گوناگونی حوزهی نوظهور رویکرد روایی و قصهمحور به تحولات سازمانی آشنا میشود.
«هر برند یک قصه است» آموزش قصهگویی مؤثر و دلنشین در دنیایی است که همه قصه میگویند. دانلد میلر، چارچوب هفتبخشی خودش را با الهام از فیلمها و قصههای موفق شکل داده است و تا کنون به بسیاری از برندها کمک کرده با شفافیت و وضوح قصهشان را به گوش مشتری برسانند و نقشی پررنگ در دنیای کسبوکار ایفا کنند. میلر با اشاره به اهمیت ارتباط با مشتری از راه قصهگویی، تکیهی کتابش را بر راهکارهای طلایی میگذارد و راهنمای گامبهگامی برای ساخت قصهای ارائه میدهد که در آن به جای برند، مشتری قهرمان اصلی است. بدون بهکارگیری این راهکار پیشنهادی، قصهای ویرایشنشده خواهیم داشت که هیاهوی شاخوبرگهای زائد و اشتباههای نگارشیاش، توجه و تمرکز مخاطب را از ماجرای اصلی پرت میکند. میلر در این کتاب قصد ندارد قصهی کسبوکار را تعریف کند. میلر بر این باور است که آنطور کتابها فقط وقت مخاطبشان را تلف میکنند. او اعتقاد دارد کسبوکارهایی رشد میکنند که قصهای قهرمانمحور برای مشتریهایشان بسازند و صاحب یک کسبوکار بهترین پاداش را زمانی دریافت میکند که قصههای مخاطبانش را مهمتر از قصهی خود بداند.