کلیدر، داستان رنجها و دردها، آلام و التیام، امیدها و یاسها و عاشقیها و جداییهای مردم ایران است که در طول دههها و صدهها و در پس تغییر شاهان و اربابان همراه خود داشتهاند. حکایت سالهایی که از آسمان خشکسالی میبارید و از زمین بزمرگی میرویید و باد، مرگ میآورد. از روزگاری که اربابان و ماموران حکومتی در رقابت و گاه همدستی با یکدیگر، هر کدام به نوعی پا بر گردهی دهقانان و چوپانان و پیشهوران میگذاشتند و حاصل دسترنج و مال و جان و ناموسشان را به یغما میبردند و رعیت، با دیوار و دستی کوتاه و بیزبانی که خشم را فریاد کند!
در میانهی چنین روزگاری، گلمحمد کلمیشی، رعیت جوان کرد، دل در گرو عشق مارال میگذارد و اسب امیدها و آرزوها، خشم و طغیان و انتقام را زین کرده بر قرهآت به جولان در میآورد. طغیان و سرکشی، خواب شیرین اربابان را آشفته میکند، نه از این که بیم مال باشد و ترس تاراج، بلکه سودای گردنکشی و اعتراض به ظلم و نابرابری و گسترش آن میان مردم، آتشی است که ظالم را به هراس میافکند و پایههای خانه و هیمنهی آنان را میلرزاند. دستهایی به یاری بلند میشوند و دشنههایی به بدخواهی، گروهی به عیاری و گروهی به طمع و چشمداشت عنایت اربابی. آری! «اهل خراسان، مردم کرد بسیار دیدهاند. بسا که این دو قوم با هم در برخورد بودهاند؛ خوشایند و ناخوشایند»...
کلیدر، دومین رمان بلند جهان پس از کتاب «در جست و جوی زمان از دست رفته» و طولانیترین رمان ایرانی است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده و «محمود دولتآبادی» پانزده سال از عمر خود را صرف نوشتن آن کرده است. کلیدر که سرنوشت تراژیک رعیتهای ایرانی و قبایل چادرنشین را در دورهای که سیاست زور حاکم است به تصویر میکشد بر اساس حوادث واقعی نگاشته شده که نویسنده با اعجاز قلم خود به آن شاخ و برگ داده و به شرح سختیها و رنجهای روا رفته بر خانوادهای کرد، ساکن خراسان به نام کَلمیشی میپردازد. دولتآبادی از کلیدر به عنوان یک آرزوی مهم یاد میکند و آن را «یک یادگاری برای مردم آیندهی ما» مینامد.
کلیدر، داستان رنجها و دردها، آلام و التیام، امیدها و یاسها و عاشقیها و جداییهای مردم ایران است که در طول دههها و صدهها و در پس تغییر شاهان و اربابان همراه خود داشتهاند. حکایت سالهایی که از آسمان خشکسالی میبارید و از زمین بزمرگی میرویید و باد، مرگ میآورد. از روزگاری که اربابان و ماموران حکومتی در رقابت و گاه همدستی با یکدیگر، هر کدام به نوعی پا بر گردهی دهقانان و چوپانان و پیشهوران میگذاشتند و حاصل دسترنج و مال و جان و ناموسشان را به یغما میبردند و رعیت، با دیوار و دستی کوتاه و بیزبانی که خشم را فریاد کند!
در میانهی چنین روزگاری، گلمحمد کلمیشی، رعیت جوان کرد، دل در گرو عشق مارال میگذارد و اسب امیدها و آرزوها، خشم و طغیان و انتقام را زین کرده بر قرهآت به جولان در میآورد. طغیان و سرکشی، خواب شیرین اربابان را آشفته میکند، نه از این که بیم مال باشد و ترس تاراج، بلکه سودای گردنکشی و اعتراض به ظلم و نابرابری و گسترش آن میان مردم، آتشی است که ظالم را به هراس میافکند و پایههای خانه و هیمنهی آنان را میلرزاند. دستهایی به یاری بلند میشوند و دشنههایی به بدخواهی، گروهی به عیاری و گروهی به طمع و چشمداشت عنایت اربابی. آری! «اهل خراسان، مردم کرد بسیار دیدهاند. بسا که این دو قوم با هم در برخورد بودهاند؛ خوشایند و ناخوشایند»...
کلیدر، دومین رمان بلند جهان پس از کتاب «در جست و جوی زمان از دست رفته» و طولانیترین رمان ایرانی است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده و «محمود دولتآبادی» پانزده سال از عمر خود را صرف نوشتن آن کرده است. کلیدر که سرنوشت تراژیک رعیتهای ایرانی و قبایل چادرنشین را در دورهای که سیاست زور حاکم است به تصویر میکشد بر اساس حوادث واقعی نگاشته شده که نویسنده با اعجاز قلم خود به آن شاخ و برگ داده و به شرح سختیها و رنجهای روا رفته بر خانوادهای کرد، ساکن خراسان به نام کَلمیشی میپردازد. دولتآبادی از کلیدر به عنوان یک آرزوی مهم یاد میکند و آن را «یک یادگاری برای مردم آیندهی ما» مینامد.
کلیدر، دومین رمان بلند جهان پس از کتاب «در جست و جوی زمان از دست رفته» و طولانیترین رمان ایرانی است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده و «محمود دولتآبادی» پانزده سال از عمر خود را صرف نوشتن آن کرده است. کلیدر که سرنوشت تراژیک رعیتهای ایرانی و قبایل چادرنشین را در دورهای که سیاست زور حاکم است به تصویر میکشد بر اساس حوادث واقعی نگاشته شده که نویسنده با اعجاز قلم خود به آن شاخ و برگ داده و به شرح سختیها و رنجهای روا رفته بر خانوادهای کرد، ساکن خراسان به نام کَلمیشی میپردازد. دولتآبادی از کلیدر به عنوان یک آرزوی مهم یاد میکند و آن را «یک یادگاری برای مردم آیندهی ما» مینامد.