مسئلهی اسپینوزا اثر اروین یالوم رمانی است که دو خط داستانی را به موازات پیش میبرد. اولی هلند قرن هفدهم و شرححال باروخ اسپینوزا را روایت میکند و دومی در استونی و سپس آلمان قرن بیستم میگذرد و از سرنوشت آلفرد روزنبرگ سخن میگوید. زندگی منزوی اسپینوزا باعث شده اطلاعات کاملی از شرححالش در دست نباشد. دکتر یالوم کوشیده بر اساس نوشتههای او و هرآنچه از اندیشهی او در دست بوده، زندگیاش را روایت کند.
اروین د. یالوم در این کتاب «خلق شدگان یک روز و داستانهای روان درمانی دیگر» با بهره از جلسات درمانی خود به روایت ده داستان پرداخته است. این کتاب برای کسانی که به مطالعات روانشناسی و درمانی علاقه دارند مناسب است. یالوم با استفاده از نقل قولی از مارکوس اورلیوس، فیلسوف رومی، «یک روز» را به عنوان نمادی از فناپذیری انسان و زندگی محدود و موقتی او در نظر میگیرد. روایت یالوم به قدری شیوا و جذاب است که مخاطب خود را در اتاق درمان و در حضور او احساس میکند و با یالوم و مراجعانش همراه میبیند. در نتیجه، مخاطب تا حدود زیادی دگرگونی و تجربهای که مُراجع یالوم داشته را تجربه میکند و با آن شریک میشود.
یالوم از روانشناسانی است که بر اساس دیدگاه اگزیستانسیالیستی به درمان میپردازند و در این اثر او به یکی از دغدغههای وجودی انسان، یعنی مرگ توجه خاصی دارد و میکوشد تا از طریق داستانهایی که بیان میکند، لزومِ معنادار بودن زندگی را به مخاطبان بشناسانَد.
«این یک داستان خانوادگی است و در آن یک روح هم نقش دارد، شاید بشود آن را داستان ارواح نامید. اما هر خانوادهای یک داستان ارواح است. مردهها تا مدتها بعد از رفتنشان سر میزهای ما مینشینند.» میچ آلبوم یک روز دیگر را با این کلمات آغاز میکند و از همان ابتدا میشود حدس زد این داستان دربارهی چیست: مرگ، خانواده، سوگ و البته زندگی. داستان کتاب روایتی است که شخصیت اصلی داستان که به «چیک» شهرت دارد، برای نویسنده تعریف میکند و در آن از دلایلش برای اقدام به خودکشی، چگونگی زنده ماندنش، سوگ مادر و آنچه چیک پس از مرگ او کشیده و تمام اتفاقاتی که این بین افتادهاند، سخن میگوید. او روایتش را با این جملات آغاز میکند: «میخواهی بدانی چرا سعی کردم خودم را بکشم. میخواهی بدانی چطور زنده ماندم، چرا ناپدید شدم و تمام این مدت کجا بودم. عیبی ندارد... به گذشته که فکر میکنم ، میبینم از روزی که مادرم مُرد، حدود ده سال پیش، از هم پاشیده شدن من شروع شد...»
آنچه قاجار با ما و مملکت تاریخی ما کردند، هنوز جای زخمش باقی است و هیچ درمانی نیز تابهحال نتوانسته از دردها و آلامش بکاهد. شاید بتوان این را از بدشانسی دودمان قاجار دانست که هنگامهی سلطنت و کامرانیشان با عصر طلایی ترقی و توسعهی همهجانبهی مغربزمین تلاقی کرده است و ما، خواهناخواه با مطالعهی سیر حوادث و وقایع آن دوره و زمانه، اقدام به مقایسه و وزنکشی عملکرد سران خویش با سابقه و کارنامهی «آنورِ آبیها» مینماییم، اما قطعاً نمیتوان در ذات بیلیاقتی و بیکفایتی مردان و زنان حاضر در بطن قدرت و حاکمیت قجر تردید روا داشت، چراکه نخواستند (یا نتوانستد) چشمان خویش را بر حقایق بگشایند و لجوجانه و مصرانه سعی در پیادهسازی سبک و شیوهی حیات و معاش دِمُدهی پیشینیانشان داشتند.
میچ آلبوم در ارباب زمان، چند داستان و خط زمانی را همزمان پی میگیرد. اولی، داستان مردی است که تنها در غار نشسته. موهایش بلند است و ریشش تا زانوهایش میرسد. دارد به چیزی گوش میدهد: به صداها، صداهایی بیپایان. این صداها، صدای مردم روی زمین است که فقط یک چیز میخواهند: زمان.
«سارا لمون» یکی از این صداهاست و دومین خط داستانی ارباب زمان. او نوجوانی است که روی تختش دراز کشیده و به عکس پسری در تلفن همراهش نگاه میکند؛ پسری که امشب قرار است او را ببیند. سارا وقت بیشتری لازم دارد تا آنطور که شایسته میداند، برای قرارش آماده شد.
صدای دیگر و داستان دیگر مربوط به مردی به نام «ویکتور دلامونت» است. مرد ثروتمند مسنی که همراه با همسرش در مطب دکتر نشسته و دکتر به او گفته دیگر کاری از دستش ساخته نیست. یک سؤال ذهن این زوج را درگیر کرده: «ویکتور چقدر وقت دارد؟»
اما چهارمین خط داستانی، به گذشتههای بسیار دور برمیگردد. جایی که مردی به نام دُر، برای نخستین بار دست به اندازهگیری زمان میزند. او که از سنگها، چوبها، سایهها و قطرههای آب استفاده میکند، از شمارش ساعتها و روزها به ماهها و سالها میرسد و نخستین تقویم بشر را نیز خلق میکند.
هیچکدام از این آدمها و داستانهای بهظاهر بیربط، از هم بیگانه نیستند. آلبوم داستان همه را جایی بههم ربط میدهد و سرنوشتشان را به دیگری گره میزند. چراکه «ارباب زمان»، داستانی است دربارهی زمان و معنی آن.
حافظ ناشنیده پند یکی از آثارایرج پزشکزاد است که سرگذشتنامه و رمانی تاریخی است. نویسنده با تبحر و سابقهای که در نوشتن طنز دارد، روایت داستانگونهی زندگی حافظ شیرازی را با نمک طنز نوشته است. پزشکزاد در حافظ ناشنیده پند خود به زمان حافظ رفته و داستان شاعر راز و شیراز را از زبان «محمد گلندام» روایت میکند. این کتاب شرح دورهای از زندگی حافظ، شاعر بزرگ و نامدار ایران است به قلم یکی از دوستان و نزدیکانش، یعنی همان محمد گلندام. جمعآوری و مقدمهنویسی بر دیوان حافظ توسط محمد گلندام انجام شده بود و پزشکزاد با دیده و زبان او ما را با داستان عاشق شدن حافظ، ارتباطش با دیگر شاعران از جمله عبید زاکانی آشنا میکند.
این برگردان روایتگونه با پادشاهی کیومرث آغاز میشود. پس از شنیدن ماجرای پادشاهی هوشنگ، طهمورث، جمشید، ضحاک، فریدون و منوچهر از تولد زال و سپس داستان او با رودابه را میشنویم. بعد، پادشاهی نوذر، زو، گرشاسب، کیقباد، کیکاووس را دنبال میکنیم و پس از آن، هفتخوان رستم، داستان جنگ هاماوران، رفتن کاووس به آسمان و جنگ هفت گردان را پی میگیریم تا به داستان معروف رستم و سهراب برسیم. سپس مخاطب داستان سیاوش و حوادث پس از کشته شدنش خواهیم بود و از شنیدن ماجراهای پادشاهی کیخسرو، جنگ کاسهرود و داستانهای کاموس کشانی، رستم با خاقان چین، اکوان دیو، بیژن و منیژه و یازده رخ لذت خواهیم برد. جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب، نومید شدن کیخسرو از جهانداری، پادشاهی لهراسب، پادشاهی گشتاسب، هفتخان اسفندیار، داستان رزم جذاب رسم و اسفندیار و داستان رستم و شغاد روایات بعدی هستند که میشنویم. پس از آن، داستان چندین پادشاه دیگر روایت میشود که اسکندر، اشکانیان، اردشیر بابکان، بهرام گور، یزدگرد و خسروپرویز از جملهی آنها هستند و کتاب با روایت پادشاهی یزدگرد شهریار پایان مییابد.
کتاب کوچک «تو همانی که میاندیشی»، حاصل مراقبه و تجربههای جیمز آلن بوده و نمیتوان آن را رسالهای جامع در موضوع «قدرت اندیشه» دانست. هدف این کتاب برانگیختن مردان و زنان به اکتشاف و ادراک این حقیقت است که «خودشان آفرینندگان خویش هستند». در پرتو اندیشههایی که برمیگزینند و میپرورند، ذهن ریسندهی اصلی است: هم جامهی درونی منش و نیز جامهی بیرونی وضعیت. اگر تا کنون از روی جهالت و درد تنیدهاند، بادا اکنون در نور و سعادت بتنند.
یک داستان تا چه اندازه میتواند کوتاه باشد و باز داستان خوبی محسوب شود؟ حد ممکن برای نقل داستانی که بتواند خواننده را راضی کند، چه قدر است؟ ممکن است فکر کنید پنجاه و پنج کلمه چگونه میتواند هدف یا کیفیتی را انتقال دهد؟ پس اگر شک دارید بهتر است با این کتاب همراه شوید. در این کتاب جنایت و تعلیق، ترس و دسیسه، عشق و خیانت را با داستانهایی به غایت کوتاه حس خواهید کرد. بیشتر داستانها پایانی غیرمنتظره دارند، گویی نویسندگانشان حس کردهاند که با مواد کاریای چنین محدود، باید پایانی راضی کننده رقم بزنند. داستانهای این مجموعه تمام ژانرها و سبکها را در برمیگیرند، در این مجموعه میتوانید داستانهای تخیلی و جنایی، اندیشمندانه و پوچگرا، ترسناک و تأثیرگذار را بشنوید و قطعاً از کوتاهی و بدیع بودن آنها شگفتزده خواهید شد. داستانهای این مجموعه از نظر کوتاه بودن و استفاده محدود از واژگان به هم شباهت دارند، اما موضوع آنها یکدست نیست و لحن روایتها متفاوتند. در مجموعه داستانهای 55 کلمهای، عواطف عمیق انسانی، شوخیهای سطحی، خیانت، عشق و جنایت دیده میشود و کوتاهی داستانها مانعی برای ذهن خلاق نویسندگان ایجاد نکرده است. استیو ماس داستانهای 55 کلمهای را کوتاهترین شیوهی داستانگویی میداند؛ جایی که واژگان برای تاثیر بیشتر، با دقت بسیار بالایی انتخاب و کنار هم چیده میشوند.
واقعیت در دل رویا
در عصر حاضر که علم روانشانسی و زیر شاخههای آن توجه علاقهمندان بسیاری به خود جلب کرده است، ناشران و مولفان در صدد برآوردن نیاز مخاطبان خود برآمدهاند. در این میان آثار روانشناسانی چون یونگ طرفداران بیشماری دارد. «رویاها» یکی از محبوبترین آثار یونگ است که میتوان به آن اشاره کرد. در این اثر یونگ در سه بخش «رویاها و روانکاوی»، «رویاها و نیروی روانی» و «کاربرد عملی تحلیل رویا» به تحلیل رویاهایی که ریشه در ناخودآگاه و پریشانی ذهن افراد بشر دارد، میپردازد. یونگ در بخش اول کتاب در تلاش است تا رابطه رویا با روانکاوی را شرح و در بخش دوم به این موضوع میپردازد که تاثیر این رویاها بر نیروی روانی افراد چیست و سرشتشان چیست؟ و در بخش پایانی کتاب به این مطلب میپردازد که چرا رویاها مهم هستند و چگونه باید تحلیل شوند و تحلیل آنها چه کمکی به انسانها میکند. به عبارتی میتوان گفت یونگ رویاها را لازمهی قطعی فرایند تجزیه و تحلیل روانی میداند.