خالد حسینی (1965) از پدری تاجیک و مادری پشتون در شهر کابل چشم به جهان گشود. در سال (1976) پدرش به عنوان دیپلمات وزارت خارجه به پاریس اعزام شد و در سال (1982) به دنبال کودتای کمونیستی از سفارت اخراج و در همان هنگام تقاضای پناهندگی میکند که با تقاضای او موافقت میشود و در سال (1980) به آمریکا مهاجرت میکنند. خالد در دانشگاه سن دیگو به تحصیل در رشته پزشکی میپردازد و در سال (1996) به عنوان سفیر حسن نیت سازمان ملل در افغانستان معرفی میشود. خالد حسینی دو رمان به زبان انگلیسی نوشته است: بادبادک باز و هزار خورشید تابان.
مرد جوان در حالی که راه خود را از میان بیدهای نابینای تنومند باز میکرد، به تپه رسید. از زمانی که بیدها تپه را اشغال کرده بودند، او اولین کسی بود که توانسته بود از تپه ها بالا برود. کلاهش را تا روی چشم ها پایین کشید، با یک دست انبوه مگسهایی را که در اطرافش وزوز میکردند، کنار میزد و بالا میرفت تا بتواند دختر را ببیند، تا او را از آن خواب عمیق و طولانی بیدار کند...
فرهنگ و زیست ایرانی که سالهاست با عرفان گره خورده خیلی زود به داستان «کیمیاگر» دل میبازد. شاید بتوان گفت مضمون اصلی کتاب «کیمیاگر» سفر به درون و کشف ماهیت وجود انسانیست. کاوش در درونِ خویشتن و جستجویی رویایی برای رسیدن به خود، به خدا. کوئیلو در «کیمیاگر» وجوه مادی زندگی را به کناری گذارده و راهی را آغاز میکند که سطحی از عرفان شرقی را در خود نهفته دارد. « خداوند برای هر کس در زندگی مسیری قرار داده است که باید آن را طی کند»