«با ما سخن بگو»، شرحی است بر کتاب «پیامبر» اثر «جبران خلیل جبران». نام جبران خلیل کافی است تا همچون شرابی ناب، وجد و حال بیاورد و شور و سرمستی ایجاد کند. صِرف شنیدن نام او زنگهایی را در دلهای ما به صدا درمیآورد که طنین آن از جنس صداهای زمینی نیست. خلیل جبران موسیقی ناب است، رازی است که فقط گاهگاهی شعر میتواند به قلمرو آن نزدیک شود؛ اما فقط گاهی و نه همیشه. مسیحا برزگر در این کتاب از جبران خلیل جبران میگوید؛ از نویسندهای که از پشت کلماتی که در کتابهایش جاری کرده، نمیشود او را بهکمال شناخت. از کتاب پیامبر او میگوید، بخشهای زیبایی از آن اثر را برای مخاطب بازگو میکند، بسطش میدهد و آن را تحلیل میکند. و از خودِ پیامبری سخن میگوید که جبران پیشتر سخنش را به میان آورده بود. همان «المصطفی» که سپیدهدمِ روزگارِ خود بود.
المصطفی مسافر است. او در مسیر خویش از دنیای ما میگذرد، قدری درنگ میکند و آنگاه با ما دربارهی مهمترین دلمشغولیهامان سخن میگوید؛ دربارهی زندگی، مرگ، عشق، آزادی، خدا، درد و لذت، خنده و گریه، دل بستن و دل بریدن، فرزند و عاطفهی مادری و چیزهای دیگر.
حدیقه الحقیقه که با نامهای فخری نامه و الهی نامه نیز شناخته میشود، معروفترین اثر سنایی است. این کتاب، منظومهای از شعر فارسی با مضامین عارفانه است که سنایی سرایش آن را در 524 هجری قمری آغاز کرد و سال بعد به اتمام رسانید. حدیقه الحقیقه که در قالب مثنوی سروده شده است، ده هزار بیت در ده باب دارد و موضوعات آن پس از ستایش خدا، پیامبر، خاندان و صحابهی او، دربارهی عقل، علم، حکمت و عشق است. این منظومه بر بسیاری از شاعران پس از سنایی تاثیر گذاشته است. خاقانی «تحفه العراقین» و نظامی «مخزن الاسرار»ش را با تاثیر مستقیم از حدیقه الحقیقه سرودهاند و در سالهای کمی دورتر، عطار و مولوی نیز در سرایش مثنویهای عرفانی، از سنایی الهام و الگو گرفتهاند.
باران حقیقت
ترانه خواندن به وقت باران عنوانی است که مسیحا برزگر برای کتاب خود انتخاب کرده است. مسیحا برزگر در این کتاب مخاطب را در مسیر ناهموار زندگی به جلو میبرد و او را در گیرودار زندگی از سقوط میرهاند. در کتاب «ترانه خواندن به وقت باران» مخاطب با درون خود روبهرو شده و به کشف آن میپردازد. در این کتاب از معنویت، کیستی، ایگو، مرگ و زندگی سخن گفته شده است. «زیر باران حقیقت، شادمانه خیس باید شد». کتاب ترانه خواندن به وقت باران با این جمله آغاز می شود. مسیحا تاکید دارد حقیقت را باید با جان و دل بیابیم و سرخوشانه زیر بارانش خیس شویم. اینگونه است که می توان رهایی را یافت و دل از بند مادیات زمینی رهانید.
در پشت جلد کتاب چنین نوشته شده است:
«قصههایی که ما درباره آن چه هست و آن چه نیست نقل میکنیم، و نیز درباره خودمان، درباره درست و غلط، درباره مرگ و زندگی، و درباره جهان و هر چه در آن است، سرانجام، شالودهی تجربه ما میشود، و نیز شالودهی واقعیتی که آن را تجربه میکنیم. ما جهان را روایت میکنیم. به تعبیری، ما جهان را قصه میکنیم، و آنگاه، در قصهای که خود نقل کردهایم زندگی میکنیم.
کتاب خاطرات سفر با موتورسیکلت بخشی از زندگی یکی از شخصیتهای تاثیرگذار تاریخ آمریکای لاتین است. سرگذشت مردی پزشک، چریک، سیاستمدار و نظریهپرداز جنگی و انقلابی مارکسیست زاده آرژانتین.