محصول مورد نظر شما به سبد خرید افزوده شد.
کتاب صوتی قمارباز
- زمان: 07 ساعت 58 دقیقه
- گوینده: آرمان سلطان زاده
- نویسنده: فئودور داستایوسکی
- مترجم: سروش حبیبی
- کارگردان: دامون آذری
- تهیه کننده: دامون آذری
- طراحی و ترکیب صدا: سمیه محمودی
- ناظر ضبط: علی احمد دوست
- بازبین ادبی: پارسا طبرستانی
- ویرایش صوتی: سمیه محمودی
- انتخاب موسیقی: دامون آذری
- طراح جلد: تهمینه سزاوار
- استودیو ضبط: آرشه غزل ایلیا
- ناشر صوتی: آوانامه
- ناشر متنی: نشر چشمه
بخشهایی از کتاب را بشنوید
کتابهای صوتی مشابه
توضیحات ناشر صوتی
داستایوفسکی؛ جنایتکار بالفطره
در وصف فئودور میخایلوویچ داستایوفسکی (1881-1821) شاید بیان این نقلقول از فروید کافی باشد که میگفت: «از این مرد متنفرم. او یک جنایتکار بالفطره است.»
داستایوفسکی بیگمان استاد بیبدیل تحلیل شخصیت است. آنطور که هنوز پس از گذشت نزدیک به 150 سال، همچنان آثارش خوانده شده و مورد بررسی و پژوهش قرار میگیرند. شخصیتهایی که او پرداخته، آنقدر واقعی و دقیق توصیف شدهاند که ما را عمیقاً به فکر فرو میبرند. شخصیتهایی که از دل «جنایت و مکافات»، «ابله»، «برادران کارامازوف»، «همیشه شوهر» و دیگر آثارش، بیرون میآیند و گاه ما را به چنان شناخت و درکی رهنمون میسازند که سویههای تاریکی از اسلوب رفتار و روابط آدمی را برایمان آشکار میدارد: «آدمیزاد دوست دارد دوستِ صمیمیِ خود را پیشِ خود خار ببیند. دوستی بر پایهی حقارت حریف استوار است.» (قمار باز)
فردریش نیچه در جایی اذعان داشته آنچه دربارهی روانشناسی آموخته، عمدتاً حاصل مطالعهی آثار داستایوفسکیست. ریشهی این درک عمیق نویسنده از محیط پیراموناش را، شاید باید در شیوهی زندگی او و تجربههایی که از سر گذرانده جستجو کرد. آنطور که خودش در جایی گفته :«آدمی هرقدر هوشمندتر باشد، افسردگی و بطالتاش بیشتر است.»
گفتنیست سورئالیستها نیز بیانیه خود را بر اساس نوشتههای این نویسنده ارائه کردهاند.
او که تا پایان عمر از حملات صرع رنج میبرده، شخصیتهای محوری آثارش را عمدتاً مانند خود خلق کرده؛ عصیانگر، بیمار و روانپریش. مثال حاضر، آلکسی ایوانیچِ رمان قمارباز. ضمن آنکه گفته شده، اعتیادِ خود داستایوفسکی به بازی رولت نیز، الهامبخش خلق این اثر بوده است.
رمانی که ظرف 26 روز خلق شد
داستایوفسکی رمان «قمارباز» را در سن 45 سالگی و در سال 1867 نوشت. چگونگی شکلگیری و پدید آمدن این اثر ماجرای جالبی دارد.
زندگی داستایوفسکی غالباً با فقر و تنگدستی قرین بود. سال1863، مجلهی "زمان"، نخستین نشریهی داستایوفسکی و برادرش میخائیل بهدستور دولت توقیف شد. انتشار این مجله که با موفقیت زیادی همراه بود، معیشت او را تا حدودی بهبود میبخشید، ولی با توقیف آن، زندگیِ داستایوفسکی دوباره دچار فقر و فلاکت شد. در نتیجهی قرضهایی که بعد از تعطیلی مجلّه و نیز مرگ برادرش، بر جای مانده بود وی تصمیم تازهای گرفت و خود را در موقعیت عجیبی قرار داد. او در ازای پیش پرداخت ناچیزی که از یک دلّال کتاب دریافت میکرد، میبایست ظرف مدت کمتر از یک ماه، نسخهی دستنویس رمانی تازه را به او تحویل بدهد. از اینرو همچنان که مشغول فرجامِ یکی از شاهکارهایش «جنایت و مکافات» بود، تصمیم گرفت طرحی را که سه سال پیش در ذهناش پرورانده بود، بازگو کند. بنابراین چون فرصتی نداشت، دختر تندنویسی به نام «آنا گریگوریونا» را به کار گرفت تا در عرض بیست و شش روز این رمان را بنویسد. وی بعد ها با او ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند به نام های سوفیا، لیوبوف، فیودور و الکسی شد. آنا توانست سر و سامانی به زندگی داستایوفسکی بدهد. داستایوفسکی در یکی از داستانهایش ذکر کرده که همهی موفقیتاش را مدیون آنا همسر جوان و مهرباناش میباشد ... در نهایت این رمان، قمارباز نامیده شد.
این اثر اولین بار توسط جلالآلاحمد ترجمه و درسال 1327 در ایران منتشر شد.
خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش/ بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
این رمان بر محوریت قمار شکل یافته است. درواقع ایده و نگاهی که داستایوفسکی در سراسر این رمان میپروراند نوعی شباهت زندگی با قمار است. داستان را دو قمارِ همزمان پیش میبرد یکی صحنههای بازی بر سر میز رولت و دیگری بازییی که شخصیتهای داستان بیرون از کازینو و در خلال زندگی، آن را میان خود پیش میبرند.
راویِ داستان، آلکسی ایوانیچ معلم سرخانهایست که در جمع خانوادگیِ یک ژنرال روس، انجام وظیفه میکند. این خانواده که در اثر سهلانگاریها و ولخرجیها و قمار ژنرال، ثروت خود را از دست داده در هتلی در رولتنبورگ در اروپای مرکزی اقامت دارد (ذکر شده که نام این شهرِ خیالی، درواقع برگرفته از عنوان یکی از آلات قمار یعنی رولت است و چیزی شبیه شهر قمار معنا میدهد) آنها چشم انتظار مرگ عمهی ژنرال هستند تا ارث مناسبی به خانواده انتقال داده شود. در اطراف این خانواده، افراد دیگری نیز حضور دارند که هریک بهنوعی با اعضای این خانواده ربط پیدا میکنند.
دغدغههایی همچون عشق، ثروت، شهرت و ... آن چیزهایی هستند که شخصیتهای رمان در خلال داستان با آنها درگیر میشوند و ما را نیز به شکلی اعجابآور با خود همراه میکنند؛ چه در صحنههای مربوط به قمارخانه که گویی هیجان و تشویش میزِ بازی، بهمان سرایت میکند و چه در موقعیتها و دو راهیهای غامضِ جریان اصلی زندگی، که انگار در مقام تصمیمگیری و انتخاب قرار میگیریم.
برشی از کتاب
همه چیزم را باخته بودم. همه چیزم را! از کازینو بیرون آمدم. آن وقت دیدم یک گولدن ته جیبِ جلیقهام مانده. گفتم: «آه پس هنوز میتوانم غذایی بخورم!» اما صد قدم نرفته بودم که تصمیمم عوض شد. برگشتم و یک گولدن را روی مانک گذاشتم (بله خوب به یاد دارم. روی مانک) و جداً وقتی آدم در کشوری بیگانه دور از وطن و کس و کارش تنهاست و نمیداند که همان روز چه خواهد خورد و میخواهد آخرین گولدن خود را، آخریناش را به خطر اندازد، احساس عجیبی دارد. اما خطر کردم و بُردم و بیست دقیقه بعد با صدوهفتاد گولدن در جیب از کازینو بیرون آمدم. این یک واقعیت است. گاهی آخرین گولدن چه کارها میکند! اگر شکستم را پذیرفته بودم اگر جرئت تصمیم نمیداشتم چه شده بود؟ … فردا، فردا، همه چیز تمام خواهد شد.
جهانِ کتاب از منظری دیگر
به اعتقاد برخی از تحلیلگران، داستایوفسکی در این کتاب در ضمنِ روایت داستان، افکار و منش حاکم بر طبقاتِ مردمان همعصر خود را به مسلخ انتقاد کشانده. بهطور مشخص اساسِ نظام فکری روشنفکران روسی و طبقهی اشرافی کلیهی اروپا. او فراموش کردنِ موازین اخلاقی و انسانی را بهسبب افکار آزادیخواهانه، خطرناک شمرده و هشداری در مورد بروز تمامیتخواهی و استبدادی بهمراتب بدتر از گذشته میدهد.
و در نگاهی کلی شاید نه فقط نشستنِ سر میزِ رولت، که سپردن زندگی به دست حوادث، خود یک قمار سراسری باشد. گویی همگان قمار میکنند ... در جایی از کتاب آمده: «کسی که به راستی آقامنش باشد حتی اگر تمام هستیِ خود را ببازد، نباید پریشانی در خود ظاهر سازد»
دعوت به شنیدن
اگر بنا به حجم و ساختار رواییِ کتابهای داستایوفسکی، هیچگاه با جهانی که او میآفریند روبرو نشدهاید، لازم است بدانید که در این کتاب از اطناب و توصیفات روایی معمولِ داستایوفسکی –چندان که در ابله یا جنایت و مکافات شاهدیم- خبری نیست. بلکه بیش از آن، هیجانِ پیشرفتِ ماجرای داستان را لمس خواهیم کرد. به این سبب شاید این کتاب ضمن ترسیم قدرتمندِ مختصاتِ جهانِ فکریِ این نویسندهی بزرگ، مقدمات مواجهه با کتابهای دیگر او را نیز برایتان فراهم آورد. این اثر صوتی را میتوانید با اجرای دلنشین آرمان سلطانزاده بشنوید.