استفان کاوی در این کتاب علاوه بر بررسی اصول و مفاهیم «هفت عادت مردمان موثر» از منظری متفاوت، تمریناتی را برای درونی کردن این الگوها و تبدیل کردنشان به عادت تدارک دیده است. شما در هر بخش این کتاب نخست به ارزیابی وضعیت خود در آن زمینه میپردازید و به روشنی درمییابید که در آن عرصه پیشرفت میکنید، یا راکد ماندهاید و یا سیر نزولی در پیش گرفتهاید. سپس تمریناتی به شما پیشنهاد میشود تا با تلاش و جدیت اصول مبتنی بر کارایی را جایگزین افکار و الگوهای ناکارآمد و کم بازده کنید.
نخستین اثر ایمی مورین «13 کاری که افراد هوشمند انجام نمیدهند» کتابی کاربردی است که امی مورین در آن از موفقیت، شکست، تنهایی، خشنودسازی و قدرت میگوید. اینکه چطور به قدرت درونی خود ایمان داشته باشید. اینکه چطور از تغییر استقبال کنید و هیچ هراسی از شروع فصلی جدید از زندگی نداشته باشید. اینها مهمترین و کلیدیترین آموزههای امی مورین در این اثر شگفتانگیز است که آن را به زبانی گیرا و جذاب منعکس کرده است و شما را با سیزده عادت اشتباه روزمره آشنا میکند که تاثیرات بسیار مخربی بر کیفیت زندگیتان میگذارد.
تغییر یک عادت کاری ساده یا سریع نیست، ولی امکانپذیر است. با شنیدن این کتاب درمییابید که چگونه این کار را انجام دهید. چارلز دوهیگ که به عنوان گزارشگر جنگ عراق، با یک فرمانده آمریکایی آشنا شده بود، همان موقع ایدهی اصلی نوشتن کتاب «قدرت عادت» به ذهنش رسید. فرمانده آمریکایی سعی داشت با کشف عادات مردم عراق، شورشهای خیابانی را کنترل کند. چارلز دوهیگ شرح کاملی از این داستان را در کتاب خود آورده است. برای معرفی کتاب «قدرت عادت» همین بس که پس از نشر، بیشتر از 60 هفته در لیست پرفروشترینهای نیویورک تایمز بود.
امروزه سازمانهای ایرانی نسبت به گذشته هر چه بیشتر تشنهی استراتژی هستند. استراتژیای که واقعا راهگشای چالشهای آنها باشد. اما متاسفانه هر روز بیش از پیش شاهد استراتژی بد هستیم. صرفا بلندپرواز بودن را نمیتوان استراتژی به حساب آورد. استراتژی خوب، کاری بیشتر از حرکت کردن به سوی یک هدف یا چشمانداز است. استراتژی خوب، به چالشهایی که با آنها مواجهایم، صادقانه اعتراف کرده و برای غلبه بر آنها رویکردی ارائه میکند. ریچارد روملت که یکی از سرشناسترین افراد در حوزه استراتژیهای کسبوکار است در کتاب «استراتژی خوب استراتژی بد» به ما میآموزد که استراتژی واقعا چیست و برای این که بتوانیم یک استراتژی خوب تدوین کنیم چه کاری باید انجام دهیم؟
قهرمان «کتابخانهی نیمهشب» زنی جوان به اسم نورا است که از انتخابهایش در زندگی رضایت ندارد. شب که میشود، نورا تلاش میکند جان خود را بگیرد اما سر از کتابخانهای درمیآورد که توسط کتابدار مدرسهاش اداره میشود. کتابخانهی میان زندگی و مرگ، پر است از میلیونها کتابی که داستان زندگی نورا در آنها نوشته شده؛ داستان تمام زندگیهای ممکنی که هر تصمیم نورا میتوانسته به آن منجر شود. نورا در کتابخانهی نیمهشب به جستوجوی کتابی برمیآید که پرمعناترین زندگی ممکن را برای او در خود داشته باشد. در یکی از این زندگیها، نورا ازدواج کرده اما شرایطش با انتظاراتش بسیار تفاوت دارد. در زندگی دیگر، او یخشناسی در قطب شمال است؛ زندگیای که با حالایش بسیار متفاوت است؛ اما نمیتوان اطمینان داشت که بهتر باشد.
آنچه باراک اوباما را اینطور در اذهان مردم سراسر جهان ماندگار کرده، به حیطهی سیاست محدود نمیشود. هرچند تغییرات بنیادی او در جهان سیاست و تلاشش برای احیای روابطی که سالها تیره و تار بودند، ستودنی و فراموشناشدنی است، اما در کنار اینها، ویژگیهای شخصیتی او هم هستند که او را به مردی منحصربهفرد تبدیل کردهاند. مجموع همهی این خصوصیات، زندگینامهی خودنوشت این سیاستمدار را شنیدنی میکنند. اوباما نوشتن کتاب را اندکی پس از پایان دوران ریاستجمهوریاش شروع کرده است. هدف اولیهی نویسنده این بود که شرحی صادقانه از زمان تصدیاش ارائه کند؛ شرحی تاریخی از مسائل مهمی که در آن دوران برایش رخ داد و شخصیتهای مهمی که با آنها سروکار داشته. همچنین شرحی از جریانهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی که دولت او با آنها مواجه شده است. تلاش اوباما در «سرزمین موعود» این بوده که حس و حالی از یک رئیسجمهور ایالات متحدهی آمریکا را به مخاطب ارائه دهد. و نتیجهی تلاشهایش، زندگینامهای است خودمانی که به عقیدهی نویسنده میتواند الهامبخش جوانانی باشد که بهدنبال خدمات دولتی هستند. مطالب این کتاب اما به دوران ریاستجمهوری محدود نمیشوند. علاوه بر اطلاعات سیاسی مهمی که در این کتاب بیان میشود، اوباما روایتهای ارزشمندی نیز از دوران نوجوانی تا سالهای بعد را با مخاطب در میان میگذارد.
کیوساکی در این کتاب داستان زندگی خودش را روایت میکند. پدر رابرت کارمند و دارای رتبه و وضعیت اجتماعی مطلوبی بود که همیشه در مورد فرار از ریسکها و خطرهای شغلی صحبت میکرد و داشتن امنیت شغلی خوب را به ریسکهای کاری و رویای شغل و درآمد بهتر ترجیح میداد. رابرت با پدرش دوستش آشنا میشود که وضعیت و دید متفاوتی به زندگی و کار داشت. پدر دوستش کارآفرینی بود که ایدههای جدید و جالبی در مورد کسب و کار و راههای جدید کسب درآمد داشت. رابرت در کتاب «پدر پولدار، پدر بیپول» دیدگاه پدر خودش و پدر دوستش را مقایسه کرده و نتایج آن را برای مخاطب شرح داده است.
رابرت گرین خیلی زود با نخستین کتابش، نامش را بر سر زبانها انداخت. گرین 48 قانون قدرت را در 1998 منتشر کرد که به سرعت به فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز راه یافت و بیش از یک میلیون و دویست هزار نسخه از آن به فروش رفت و به 24 زبان ترجمه شده است. در 1995 گرین در ایتالیا کار میکرد که با کتابهای جوست الفرز و خود او آشنا شد و همین آشنایی زمینهی نگارش و انتشار 48 قانون قدرت را فراهم کرد. گرین با اعتقاد به این نکته که نخبگان و قدرتمندان امروزی دارای ویژگیهای مشترک و مشابهی با نخبگان و قدرتمندان تاریخ هستند، 48 قانون قدرت را نوشته است.
عادتها اجزای سازندهی سیستمهای هویتی هستند. وقتی عادتهای جدیدی ایجاد میکنیم، در واقع یک رأی به نفع شخصیتی میدهیم که دوست داریم مانند او باشیم. رسیدن به هدف، پاداش آنی به ما میدهد. اما ایجاد سیستمی برای پیشرفت مداوم، ساختاری برای دستاوردهای مداوم شکل میدهد. نویسنده معتقد است که چرخهی عادت چهار مرحله دارد: سرنخ، میل، پاسخ و پاداش. این مراحل، خود چهار قانون رفتاری را شکل میدهند. جیمز کلیر هر قانون را در فصلی به تفصیل شرح میدهد. در قانون اول یعنی «آن را آشکار و ملموس کن» از اجزای سازندهی عادت، شناخت قدرت عادت، قدم اول و انگیزهی شروع و نیز مراحل بهتر شدن عادتها میگوید. قانون دوم «جذابش کن» است و در کنار راههای جذاب کردن عادتهای مورد نظر، از تأثیرات فرهنگی و نامطلوب کردن عادتهای بد حرف میزند. سومین قانون با عنوان «آسانش کن» از حرکت به جلو، انتخاب راه آسان و عمل سرسختانه سخن میگوید و مقولهای به اسم قانون دو دقیقه را به مخاطب معرفی میکند. قانون چهارم کلیر «رضایتبخشش کن» است و بیشتر حول پیگیری، مسئولیت و پاسخگویی میگردد. نویسنده پس از شرح قوانین عادتهای اتمی، روشهای پیشرفتهای را برای تغییر عادتها ارائه میدهد و این اطمینان را میدهد که نتایجی که شنونده از اجرای این قوانین به دست میآورد، دوام دارند و علاوه بر رضایت آنی، در درازمدت نیز میتوانند موجب پیشرفت کیفیت زندگی فرد شوند.
ما همه میتوانیم انتخابهای بسیار خوبی داشته باشیم. ما میتوانیم همهچیز را کنترل کنیم. این در توانایی ماست که همهچیز را تغییر دهیم. بهجای اینکه غرق در گذشته شویم، باید دوباره انرژی خود را جمع کنیم. میتوانیم از تجربیات گذشته برای حرکتهای مثبت و سازنده در آینده استفاده کنیم. اثر مرکب قانونی است که خوب یا بد در هر جایی و در هر زمانی و برای همهکس کارآیی دارد. اگر عادتهای بد در زندگی شما غالب باشند، اثر مرکب به ضرر شما عمل خواهد کرد. اما اگر بدانید چگونه رفتارهای جدیدی پیش بگیرید که به تدریج به عادتهای خوب و بخشی از زندگی روزمرهی شما شوند، به نفع شما خواهد بود. دارن هاردی در هشت فصل، راهنمای عملی کردن ایدهاش را نیز مطرح میکند. ابتدا از توجه به محدودیتها و برنامهریزی طولانیمدت میگوید، به وسوسه بر انفعال و نیز چالش کشیدن خود میپردازد، مزایای داشتن دیدگاه مثبت را برمیشمارد، از جایگزین کردن عادتهای بد با رفتارهای مثبت میگوید، سپس از هماهنگی با خود حرف میزند و نقش روشمند بودن در عمل به تصمیمات را شرح میدهد و در نهایت راه اجرای برنامهها را نیز نشان میدهد تا عادتهای مثبت و پایدار جای خود را در زندگیتان بیابند و از ثمراتش بهره ببرید.