تاریخ ایران مدرن را میتوان عملاً تاریخ تحول نهاد دولت در ایران سدهی نوزدهم و بیستم دانست. اگر چه در دوران قاجار به تعبیری، دولت، زائدهای از دربار بود و استبداد کهن هنوز آنقدر قدرت داشت که صدارت و وزرا را مهار کند، اما آبراهامیان معتقد است ریشههای شکلگیری یک دولت متمرکز را باید در تحولات سیاسی عصر قاجار جستوجو کرد. وی با تصویری که از ایران قاجاری میدهد به نوعی سعی دارد گذار تاریخی مردمان ایرانی را از جماعات پراکندهی تحت فرمان قدرتهای متعدد به یک جامعهی تحت حاکمیت یک دولت متمرکز نشان دهد. دولت به مثابه یک محرک عظیم در گسترش مناسبات مدرن و تحولات اجتماعی درونمایهی اصلی تحلیل تاریخ ایران مدرن است.
کتاب «رسالهای دربارهی حکومت» جان لاک، با دو مقدمه آغاز میشود. مقدمهی نخست را «دبلیو. اس. کارپنتر» نوشته است و دومی، اثری است از «سی. بی. مکفرسون». دو مقدمهی کتاب، مخاطب را با جان لاک و برخی اندیشههایش آشنا میکنند و شنونده را برای ورود به نظریههای سیاسی لاک که در فصول بعد آمده است، آماده مینمایند. بخش اصلی کتاب از نوزده فصل تشکیل شده که هرکدام به یکی از نظریات نویسنده میپردازد. جنگ، بردگی، مالکیت، جوامع سیاسی، غایت و هدف یک حکومت، قانونگذاری، کشورگشایی، غصب، جباریت، انحلال حکومت و چند مورد اساسی دیگر، محتوای بحثهای رسالهی جان لاک دربارهی حکومت را تشکیل میدهند.
ترس و لرز بیش از هرچیز دربارهی «ایمان» است. کیرکگور ابتدا به بیان داستان ابراهیم و خواست خدا برای قربانی کردن فرزندش اسحاق میپردازد. او به این داستان از وجوهی تازه میپردازد و با بیان و نثری شیوا، تمامی ابعاد این واقعه را از نظر میگذراند. سپس بحث را فلسفیتر پیش میبرد و بهتفصیل به بحث حول ایمان و ماهیت آن میپردازد. کیرکگور در این اثر مقولهای مذهبی را برگزیده اما غالباً از منظر بروندینی آن را بهچالش میکشد. نویسنده که دو سپهر انسانی یعنی زیباییطلبی و اخلاق را در کتاب یا این یا آن بررسی کرده بود، کتاب دیگرش ترس و لرز را به بررسی سومین سپهر انسانی یعنی ایمان اختصاص داده است. او در این کتاب به طرح چند مسئله در حیطهی ایمان میپردازد و آنها را یکبهیک شرح و بسط میدهد. سؤالهایی چون: «آیا تعلیق غایتشناختیِ امر اخلاقی، ممکن است؟»، «آیا تکلیفی مطلق در برابر خدا وجود دارد؟»، «آیا ابراهیم در پنهان داشتن مقصودش از سارا، از العارز و اسحاق، اخلاقاً قابل دفاع است؟».
هدف یالوم از نوشتن «رواندرمانی اگزیستانسیال» ارائه و توضیح رویکردی در رواندرمانی است که ساختاری نظری دارد و مجموعهفنونی از این ساختار برمیخیزد که چارچوبی برای بسیاری از وجوه درمان فراهم میآورد. رواندرمانی اگزیستانسیال رویکردی پویاست که بر دلواپسیهایی تمرکز میکند که در هستی انسان ریشه دارند. این دیدگاه بر تعارضی اساسی تأکید دارد: تعارضی حاصل از رویارویی فرد با مسلمات هستی، یعنی ویژگیهای درونی قطعی و مسلمی که بخش گریزناپذیری از هستی انسان در جهان آفرینشاند. کتاب حاضر به چهار دلواپسی غایی میپردازد: مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی. این چهار دلواپسی غایی، نقش بسیار مهمی در هریک از سطوح ساختار روانی فرد بر عهده دارند و در ارتباط تنگاتنگ با کار بالینیاند. چهار بخش این کتاب، بهنوبت، بر هریک از دلواپسیهای غایی تمرکز میکند و به کاوش در جنبههای فلسفی، آسیبشناختی و درمانی آنها میپردازد.
نای در آیندهی قدرت ابتدا انواع قدرت را به تصویر میکشد. او با تفکیک قدرت نظامی، قدرت اقتصادی و قدرت نرم، نقطهی عزیمتی برای پرداختن به موضوع قدرت ایجاد میکند. از دید نای لزوماً هیچ کدام از این سه وجه قدرت به تنهایی نمیتوانند عامل قدرتنمایی یا اعمال قدرت باشند. بلکه اعمال قدرت به عنوان هدف غایی قدرتمداری همواره تابعی از آمیزش این سه وجه قدرت با یکدیگر است. نای در این تقسیمبندی عواملی همچون منابع طبیعی، انرژیهای فسیلی، اهرمهای تشویق و تنبیه، دیپلماسی عمومی و جذب و ترغیب را از نظر میگذراند و ارتباط آنها را با قدرت به مثابه یک مفهوم مجرد واکاوی میکند.
این کتاب بهجای رودررویی مستقیم با خشونت، پنج نگاه سریع زیرچشمی به آن میاندازد. برای زیرچشمی نگاه کردن به مسئلهی خشونت دلایلی وجود دارد. فرض اساسی ژیژک این است که رودررویی مستقیم با خشونت ذاتا تحیرزا است. بیزاری شدید از اقدامات خشونتبار و همدردی با قربانیان، پیوسته همچون کششی دامگونه ما را از اندیشیدن بازمیدارد. برای آنکه بتوانیم بیطرفانه به بسط نظری گونهشناسی خشونت بپردازیم، باید بنا به تعریف، چشم بر تأثیر آسیبزای آن ببندیم. ولی در یک معنا، تحلیل خونسردانهی خشونت بهنحوی بیزاری از خشونت را بازتولید میکند و در آن مشارکت میکند.
عقل و احساس داستان خانوادهی دشوود را روایت میکند و بر احوال دو خواهر با نامهای الینور و ماریان تمرکز دارد. دو خواهری که یکی عاقل و خویشتندار است و دیگری احساساتی و بیمحاباست. تقابل عقل و احساس، در کامیابیها و ناکامیهای این دو خواهر دو فرجام متفاوت را برای آنها رقم میزند. عشق و سودا همواره از دو مجرای عقل و احساس عبور میکنند و دو نتیجهی متفاوت نیز به بار میآید.
«تاریخ جهان» نخستین اثر ارنست گامبریچ است که سال 1935 و به زبان آلمانی نوشته شده است. این کتاب، یک سال بعد از تحریر و در زمان حکومت نازیها، در دستهی کتابهای ممنوعه قرار گرفت و سالها اجازهی انتشار نیافت. اما سرانجام چهار سال پس از درگذشت نویسنده و در سال 2005 منتشر شد. «تاریخ جهان» با زبانی صمیمی و ساده در چهل فصل به روایت تحولات و رخدادهای بشر از عصر حجر تا عصر اتم میپردازد. زبان گامبریچ به گونهای است که مخاطب از هر یک از گروههای سنی میتواند با آن همراه شود و علاوه بر لذت بردن از روایت جذاب کتاب، پنجرهای تازه به جهان و سرگذشت آن بگشاید.
بیش از یک قرن از کشف ضمیر ناخودآگاه گذشته است؛ اما همچنان روانکاوی نتوانسته جایگاه خود را در فرهنگ مردم ایران پیدا کند. دکتر موللی در این کتاب اذعان میکند که روانکاوی تنها حوزهای از علوم است که توان تلفیق دقت و جدیت علم با اصول انسانی را دارد. در زمانهای که علوم عصبی مانند سایر علوم، با سرعتی قابل توجه گسترش مییابد، روانکاوی یکی از تنها پناهگاههایی است که همچنان با ایستادن در مقابل این علوم، از انسانیت آدمی دفاع میکند. پایه و اساس علوم عصبی، این اصل است که پدیدارهای نفسانی مترتب بر تحریکات یاختههای عصبی هستند و زمانی خواهد رسید که به خدمت درک و کنترل کامل انسان درمیآیند. اما در روانکاوی بحث روی شیوهی این درک و نیز حقانیت کنترلی اینچنینی است. روانکاوی را بیش از هر چیز، میتوان بهمثابهی روش و مبادلهای در نظر گرفت که فرد برای شناخت خود برمیگزیند. فرد برای رسیدن به این شناخت، باید محدودیتها را بپذیرد و به این تناهی، متعهد بماند. از این رو، هر تلاشی برای کنترل یا تمامیتخواهی، در تناقض با اهداف روانکاوی است و امکان دست یافتن به نتیجهی مورد نظر را از بین میبرد.
هنگامی که از آگاهی آگاه میشویم، گمان میکنیم آگاهی بدیهیترین امر قابل تصور است. گمان میکنیم آگاهی ویژگیای است که هوشیاری و حالات و عواطف و خاطرات و تفکرات و توجهات و تصمیمات ما را جملگی تعریف میکند. با اطمینان گمان میکنیم که آگاهی اساس مفاهیم، یادگیری و استدلال، و تفکر و داوری است و از آن رو چنین است که تجارب ما را آنگونه که رخ میدهند، ضبط و نگهداری میکند و این امکان را فراهم میآورد تا به خواست خود بدانها بیندیشیم و از آنها بیاموزیم. همچنین کاملاً آگاهیم که تمام این مجموعهی شگرف که برساختهی کارکردها و مضامین است و آن را آگاهی مینامیم، جایی در سر ما قرار دارد. اگر با دیدی انتقادی بنگریم، درمییابیم که همگی نادرستاند. این عبارات قرنها مخفیگاه آگاهی بودهاند. آنها برداشتهایی نادرستاند که مانع حل مسئلهی منشأ آگاهی شدهاند.