چند گفتار دربارهی توتالیتاریسم، مجموعهای است از مقالات پنج نویسنده و متفکر بزرگ در باب توتالیتاریسم. دکتر میلانی این مجموعه را نخستین بار در سال 1988 در آمریکا به چاپ رساند اما انتشار کتاب در ایران چهارده سال پس از چاپ آن در آمریکا میسر شد. میلانی کتابش را پس از مقدمهای کوتاه، با نام بزرگ «فئودور داستایوسکی» آغاز میکنم؛ نویسندهی نامآشنای روس که «برادران کارامازوف»، «جنایت و مکافات»، «ابله»، «شیاطین»، «یادداشتهای زیر زمین» و «شبهای روشن» و چندین اثر درخشان دیگرش او را جاودانه و دستنیافتنی کرده. نویسندهی دوم «سرگئی نچائف» است؛ آنارشیست قرن نوزدهم روسیه و از اعضای جنبش نیهیلیسم روسیه. نویسندهی سوم «چسلاو میلوش»، شاعر، نویسنده، مترجم و دیپلمات لهستانی-آمریکایی است که سابقهی دریافت جایزهی نوبل ادبیات را هم دارد و آثار نظم و نثر بسیاری از خود به جا گذاشته است. نویسندهی چهارم هم «میلان کوندرا»ی معروف است؛ رماننویس چکتبار و خالق آثاری چون «بار هستی»، «شوخی»، «هویت»، «جاودانگی» و «عشقهای خندهدار» که چندی پیش چشم بر این جهان فروبست. آخرین نویسنده «لِشِک کولاکوفسکی» است. کولاکوفسکی فیلسوف و مورخ لهستانی است که بیشتر با تحلیلهای انتقادیاش بر اندیشههای مارکسیستی شناخته میشود و آثاری هم در این زمینه نوشته است؛ مجموعهی سهجلدی «جریانهای اصلی مارکسیسم»، تاریخ فلسفهی مارکسیسم را دوره و بررسی میکند.
کتاب از دو فصل کلی تشکیل شده است. فصل اول «قدرت و حکومت»، خود شامل ده بخش است که به این موضوعات میپردازد: «گذرگاه خشونت»، «تلقی شیعه از حکومت»، «ولایت فقیه در دورهی قاجار»، «وحدت تصوف و تشیع»، «مجتهدان طرفدار نظریهی ولایت فقیه»، «روحانیون و قدرت، روشنفکران و آزادی»، «اندیشیدن و آزادی»، «ملت و دولت»، «ملت و ملی» و «اختلاف ملت و دولت؛ مفهوم جدید ملت». آجودانی برای فصل دوم عنوان «از دفتر روشنفکری» را برگزیده و در نُه بخش، مباحث و مفاهیمی چون «در قلمرو ترس: عصر سنت و نوآوری»، «مشیرالدوله»، «مستشارالدوله»، «رشدیه و مدارس جدید»، «میرزا علیخان امینالدوله»، «افسانهی مَلکَم»، «در جستوجوی اصلیت مشروطه»، «بحران تجدد» و «اجتماعیون عامیون» را مورد بحث قرار میدهد.
پرداختن به استبداد، پرداختن به میراث خود و یعنی پرداختن به خود است؛ اعتراف به اینکه ما ایرانیان چه بودهایم و چه هستیم و تلاش برای رهایی از استبداد جز نتیجهی این اعتراف و شرم از آن نیست. حسن قاضی مرادی در «استبداد در ایران»، به حکومت استبدادی عمدتاً از منظر «چگونگی» آن پرداخته تا «چرایی»اش. او کتابش را با مقالهای بهعنوان مقدمه آغاز میکند که به موضوع موانع پرسشگری در جامعهی ما میپردازد. سپس و در چهار بخش دربارهی چگونگی کارکرد حکومت استبدادی پرداخته شده است. فصل اول شامل بررسی چهار شیوهی توجیه حکومت استبدادی از سوی مدافعین این تفکر است. فصل دوم، چند ابزار مهم حکومت استبدادی و چگونگی عمل آنها را تحلیل میکند. سومین فصل شامل سه بررسی در حوزهی مسائل اجتماعی استبداد است که عمدتاً در ارتباط میان حکومت استبدادی و مردم مشاهده میشود. اما آخرین فصل کتاب، به سنجش استبداد از منظر تاریخ و با اتکا بر مفهوم «عصبیت» اختصاص دارد. پرداختن به استبداد در جامعهای که با سیطرهی هزاران سالهی آن سر کرده است، میتواند ابعاد گستردهتری یابد. «استبداد در ایران» گام نخست را با بررسی چگونگی اعمال استبداد از سوی حکومت برداشته است.
اختراع قوم یهود در سال 2008 منتشر شد. شلومو سند در این اثر پدیدههای ملت، ملیت و ملیگرایی را بررسی میکند و نشان میدهد که این مفاهیم، مفاهیمی مدرن هستند که همزمان با شدت گرفتن موج ملیگرایی در قرون هجده و نوزده به ادبیات سیاسی وارد شدهاند. یهودیان نیز که همزمان با شدت گرفتن این پدیده در اکثر کشورهای اروپای شرقی از ملتی که بدان تعلق داشتند، رانده و در عرصهی یکهتازی ملتهای نوپا مانده بودند، برای عقب نبودن از قافلهی تاریخسازی با تمسک به داستانهای اسطورهای کتاب مقدس، هویتی مجعول برای خود دستوپا کردند. سند در این اثر با شواهد تاریخی نشان میدهد که یهودیهایهای واقعی، ساکنان کنونی سرزمین باستانی فلسطین هستند که پس از فتح فلسطین به دست مسلمانان در قرن هفتم، اسلام آورده و هرگز در هیچ دورهی تاریخی از سرزمین خود رانده نشدند تا اینکه قرن بیستم فرا رسید و بزرگترین و هولناکترین پاکسازی قومی در تاریخ معاصر به وقوع پیوست و تشکیلات صهیونیستی با حمایت دولتهای غربی، طرح استعمار نوین سرزمین فلسطین را آغاز کرد و بدین ترتیب طولانیترین مناقشهی صد سال اخیر در خاورمیانه رقم خورد.
حسن قاضیمرادی، در پیرامون خودمداری ایرانیان را در چهار فصل نوشته است. پس از مقدمهای که یک شمای کلی از محتوای کتاب به دست شنونده میدهد، فصل نخست را با عنوان «فردگرایی و خودمداری» نوشته است. نویسنده در این فصل ابتدا در مورد فردگرایی سخن میگوید، سپس از فقدان فردگرایی در میان ایرانیان حرف میزند و در ادامه نیز مفهوم خودمداری را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. فصل دوم «حکومت استبدادی و خودمداری ایرانیان» نام دارد. این فصل ابتدا به حکومت استبدادی میپردازد و بعد، ارتباط این نوع از حکومت را با خودمداری بیان میکند. در ادامه هم با تقسیم حکومتهای استبدادی به دوران پیش از اسلام و پس از آن، نگاهی به این حکومتها در ایران میاندازد. قاضیمرادی سومین فصل را با عنوان «ویژگیهای خودمداری» شروع میکند. از شیوهی زندگی میگوید و از استغراق در زندگی روزمره. برخی ویژگیهای فکری در خودمداری را برمیشمرد و در این میان، از بینش روزمره، ذهنیت استبدادزده و بیاعتقادی سخن میگوید. سپس برخی ویژگیهای کرداری در خودمداری را فهرست میکند و از سترونی و تقلید، تجاوزگری و خشونت و فساد حرف میزند. در نهایت هم برخی ویژگیهای عاطفی در خودمداری یاد میشوند که به فقدان عشق و دوستی، ناامیدی، تحقیرشدگی و حس حقارت پرداخته میشود. آخرین فصل این کتاب «خودمداری در تقابل با حکومت استبدادی» است و حول مباحثی چون تضاد در حکومت استبدادی و خودمداری و نیز مواجههی منفعلانهی خودمداری با حکومت استبدادی میچرخد. پایانبخش در پیرامون خودمداری ایرانیان هم پیگفتاری است تحت عنوان «بهسوی استقرار جامعهی مدنی».
فلسفهی مارکس مثل اغلب اندیشههای اگزیستانسیالیستی، بیانگر اعتراضی به ازخودبیگانگی انسان، گمکردگی خویشتن و تبدیل شدن فرد به شیء است؛ جنبشی است علیه آن نوع ناانسانسازی و ماشینوارشدن انسان که ذاتیِ توسعهی صنعتگرایی غربی است. این فلسفه، منتقد قاطع همهی «پاسخها»یی به مسئلهی وجود انسان است که میکوشند با نفی یا لاپوشانی دوگانگیهای ذاتی وجود او، به راهحلهایی دست یابند. فلسفهی مارکس در سنت فلسفی اومانیسم غربی ریشه دارد؛ سنتی که از اسپینوزا و با واسطهی فلاسفهی فرانسوی و آلمانی عصر روشنگری در قرن هجدهم، به گوته و هگل میرسد و ماهیت بنیادی آن، توجه به انسان و تحقق توانمندیهای او است. همانطور که پیشتر گفته شد، فلسفهی مارکس نوعی اعتراض است؛ اعتراضی ملهم از اعتقاد به انسان، به ظرفیت او برای آزاد کردن خود و تحقق بخشیدن توانمندیها و استعدادهایش.
«چکیدهی تاریخ ایران» همانطور که از نامش پیداست، کتاب مختصری است. اما بهاختصار و بهصورت چکیده، تمام تاریخ ایران را از سرآغاز تا عصر حاضر بیان میکند. از چگونگی پیدایش زرتشت میگوید و سرگذشت سلسلهی هخامنشیان و پادشاهان بزرگش را روایت میکند. به سلوکیان میرسد و سپس از اشکانیان میگوید. داستان سلسلهی قدرتمند ساسانیان را تعریف میکند و بعد، به بامداد اسلام میرسد. خلافت عباسیان و پس از آنها صفاریان و سامانیان و آل بویه از نظر گذرانده میشود. نوبت به غزنویان میرسد و بعد، سلجوقیان، خوارزمشاهیان و اتابکان. واقعهی تراژیک حملهی مغولان روایت میشود و نوبت، اول به ایلخانان و بعد به تیموریان میرسد. سلسلهی مهم صفوی روی کار میآیند و نویسنده اساسیترین اتفاقات عصر صفویه را نیز بیان میکند. نراقی در این میان، نقبی میزند به کشور همسایه و مختصری دربارهی افغانها میگوید. سلسلههای کمعمر افشاریه و زندیه میآیند و جای خود را به قاجاریه میدهند. پادشاهان نامآشنای قاجار یکی پس از دیگری بر تخت سلطنت مینشینند تا آنکه احمدشاه، مغلوب رضاخان میشود و سلطنت پهلوی آغاز میشود. حسن نراقی سرگذشت شاهان پهلوی را نیز با همان اختصار بیان میکند و میرسد به بهمن 1357...
کاری که سون اریک لیدمان در تاریخ عقاید سیاسی کرده است، از چند نظر حائز اهمیت است. نخستین اهمیت آن، همان چیزی است که از عنوان کتاب استنباط میشود. او عقاید سیاسی را از آغاز شکلگیری تا به حال، فهرست کرده و هریک را توضیح داده است. اما آنچه مخاطبان این کتاب را گستردهتر از صِرف علاقهمندان به فلسفه و سیاست میکند، اول زبان روان اوست و دوم اینکه نویسنده در توصیف عقاید سیاسی، متفکران آن اندیشه را به مخاطب معرفی کرده و اصطلاحات و واژگان لازم را هم بهتفصیل شرح داده است. همانند عموم کتب حوزهی تاریخ فلسفه، این کتاب هم از یونان باستان آغاز میکند، در شانزده فصل ادامه مییابد و به دوران پس از سقوط کمونیسم و جنبشهای سیاسی قرن حاضر نیز میپردازد.
ادوارد براون پس از مدتهای رؤیای بازدید از ایران، در سال 1888 بهمنظور پژوهش، مطالعه و همینطور گردشگری راهی کشورمان شد. او در این یک اقامت یکساله، با فرهنگ، رسوم و اخلاق ایرانیان آشنا شد و زبان فارسی خود را نیز از پیش بهتر نمود. اما نتیجهی این یک سال، تنها کتاب «یک سال در میان ایرانیان» نبود. او پس از بازگشت به وطنش و دانشگاه کمبریج، تا پایان عمر به تدریس زبان، تاریخ و ادب فارسی پرداخت. یک سال در میان ایرانیان نخستین بار در سال 1893 منتشر شد و توفیق چندانی در جذب مخاطبان نداشت. سالها بعد و پس از انتشار چاپهای بعدی بود که این کتاب را به دست مخاطبان بیشتری رساند و اقبالی که انتظارش میرفت را نصیب آن کرد
«امیرعباس هویدا» سیاستمدار مطرح ایرانی است که بین سالهای 1297 و 1358 زیست و نزدیک به سیزده سال از عمرش بهعنوان نخستوزیر ایران مشغول به کار بود. او تنها دو سال داشت که همراه خانواده به سوریه مهاجرت کردند. سالهای کودکی تا جوانی او نیز در کشورهای لبنان، فرانسه، انگلیس و بلژیک به تحصیل گذشت. پس از سالها کسب تجربه و تسلط به چند زبان، هویدای جوان به وطن برگشت. او در ایران بهمرور عهدهدار پستها و مقامهای مهمی شد. از کارداری سفارت ایران در چند کشور گرفته تا عضویت در هیئت مدیرهی شرکت ملی نفت ایران تا وزارت دارایی و دربار و از همه مهمتر نخستوزیری. در سرانجام او اما هیچ ردی از شکوه زندگی شصتسالهاش دیده نمیشود. او که در ماههای آخر سلطنت محمدرضا شاه پهلوی از صدارت کنار گذاشته شده و در بازداشت بود، در بهمن 1357 تصمیم گرفت خود را تسلیم نیروهای انقلابی کند. اما برخورد دادگاه انقلاب با او، خلاف انتظارش بود و محاکمهاش توسط صادق خلخالی، به اعدام او انجامید.