«دختری از بروکلین» در میان آثار گیوم موسو اهمیت بسیاری دارد؛ رمانی که در سال انتشارش به پرفروشترین کتاب فرانسه بدل شد. این رمان نخستین اثری است که موسو در آن سیاست را نیز در تحریر داستانش دخیل کرده و فضایی پر از معما و تعلیق را در بستر سیاست ایالات متحده ایجاد کرده است. او در ماجرایی که تمامش در سه روز اتفاق میافتد، دائم مخاطب را برای حدس پایان دچار تردید میکند و او را چون تعقیب و گریزی نفسگیر به دنبال خود میکشاند.
«نام من سالمون بود، که مثل ماهی سالمون نوشته میشود؛ و نام کوچکم سوزی بود. من چهارده ساله بودم که در شش دسامبر 1973 به قتل رسیدم.» همانطور که از جملهی آغازین کتاب پیداست، داستان را دختری نوجوان روایت میکند که به قتل رسیده است. سوزی، پس از آنکه توسط همسایهشان آقای هاروی مورد تجاوز قرار میگیرد و کشته میشود، در بهشت نشسته و برای ما داستان زندگیاش را تعریف میکند. اما قصهی سوزی به سرگذشتش و آنچه او را به کام مرگ کشانده است، ختم نمیشود. او از آن بالا سرگذشت خانواده و نیز قاتلش را نیز به تماشا نشسته و برای مخاطب بازگو میکند. همچنین از احوالش در دنیای پس از مرگ نیز سخن به میان میآورد.
هر فکری در ارتعاش است و هر فکری نشان و علامتی میفرستد و هر فکری نشانگانی را که با آن جور است، جذب میکند. ما به این فرآیند، قانون جاذبه میگوییم. قانون جاذبه میگوید: هرچیزی، شبیه خود را جذب میکند و بنابراین، میتوانید قانون قدرتمند جاذبه را به صورت نوعی مدیریت جهانی ببینید که بر این اصل استوار است که همهی افکاری که نظیر هم هستند، در یک خط قرار میگیرند.
کتاب چشمهایت، روایتگر داستان مردی است به نام «توما استونسن» که به اختلال خواب دچار بوده و در زندگی روزمرهاش نیز با مجموعهای از مشکلات گوناگون دست و پنجه نرم میکند. او برای هموار کردن پست و بلندیهای زندگیاش، به روانپزشک مراجعه میکند تا شاید هیپنوتیزم دوایی برای رهایی از مصائبش باشد. اما یک حادثهی غیرعادی، پای کابوسهایی وحشتناک را به زندگیاش باز میکند که اوضاع را برای او دوچندان دشوار و دردناک میکند. او در این کابوسها، خود را در قالب قاتلی بیرحم میبیند که با خشونت تمام و در عین حال با لذت بسیار، دست به آدمکشی میزند. اما ماجرای اصلی از جایی شروع میشود که توما میفهمد تصاویری که در واقع از چشمهای آن قاتل دیده، تنها کابوس نبودهاند و او وارد منجلابی بینهایت هولناک شده است که زندگیاش را به جهنمی مهیب بدل کرده است.
این کتاب، دومین اثر «جس مککان» است که عنوان اصلی آن «آیا مشکل، حرفهای من بود؟: پاسخ به تمام معضلات دوستیابی شما» است و نسخهی فارسیاش با ترجمهی فرانک سالاری، تحت عنوان «زنها مردها را از دست میدهند، چرا؟» به چاپ رسیده است. مخاطب اصلی این کتاب نیز همچون جلد نخست، زنان هستند و محوریت مباحث آن، قرارهای عاشقانه و نکات لازم برای حرکت در مسیر درست یک رابطه است. این روزها دنیای مجازی نقش آشکاری در روابط دارد. مککان نیز اثر خود را با نکات مهم در تماسها و پیامها شروع میکند. سپس از دیدارهای آشنایی حرف میزند و سپس برخی از موقعیتهای دشواری که در راه روابط هستند را شرح میدهد و راههای گذر از آنها را نیز آموزش میدهد. باز گریزی میزند به شبکههای اجتماعی و مخاطب را با نکاتی آشنا میکند که میتوانند زندگی عاشقانهاش را تحت تأثیر قرار دهند. اما بخشهای انتهایی کتاب، از دغدغههای مهمی سخن میگویند و راز و رمز دستیابی به رابطهی متعهدانه و استمرار علایق میان زوجین را بیان میکنند.
عنوان اصلی کتاب «او را در همان سلام از دست دادی: اسرار یک فروشنده برای بستن قرارداد با هر شخصی که میخواهید» است و نسخهی فارسی آن با ترجمهی مهراوه فیروز، تحت عنوان «زنها مردها را از دست میدهند، چرا؟» به چاپ رسیده است. مخاطبان اصلی کتاب، زنهایی با هدف روابط موفق هستند. مککان در اثرش، بسیار صمیمی و بیتعارف با مخاطب سخن میگوید. او ابتدا سعی میکند انگارههای غلطی که در ذهن بعضی افراد وجود دارد را بزداید. سپس قواعد بازی و اصول مهم روابط موفق را بیان میکند. خودشناسی را پیشزمینه و لازمهی موفقیت در روابط و آشنایی با فرد مورد نظر میداند و شنونده را یاری میدهد تا خود را بهتر بشناسد. سپس رازهای یافتن فرد مورد نظر و ایجاد علاقه را شرح میدهد و از راههای حفظ علاقه و پایداری در این راه نیز سخن میگوید. در نهایت هم، از نکات لازم برای ماندگاری روابط حرف میزند. با همهی این احوال، محتوای این کتاب، میتواند مردان را هم در شناخت زنان یاری کند و به آنها طرز فکر و نیات زنان را یاد دهد.
فراز و فرودهای زندگی
«اسپنسر جانسون» در کتاب «قلهها و درهها» با روایت زندگی مردی ساکن در دره، شرح کاملی از فرازها و فرودهای زندگی را به مخاطبان خود عرضه میکند. وی در این کتاب به بیان این مطلب میپردازد که همه چیز در زندگی به زاویه دید خود فرد بستگی دارد. قلهها و درهها در امتداد هم هستند و باید به تمام این فرازها و فرودها به چشم فرصت نگاه کرد. به عبارت دیگر شنونده در این اثر به این موضوع پی میبرد که، برای رهایی از درهای که در آن هست باید راه عبوری بسازد در غیر این صورت راه رسیدن به قله ناممکن خواهد بود.از این رو باید در دل درهها به دنبال فرصت بود تا راه تغییر و به قله رسیدن را کشف کرد. این کتاب پر مخاطب در سال 2009 به بازار کتاب راه یافت.
عشق چوآید برد هوش دل فرزانه را
فتانه حاج سید جوادی (پروین) در آغاز سخن از لسانالغیب حافظ شیرازی مدد می جوید و کتاب خود را با این بیت آغاز میکند:
دیدی ای دل که غم یار دگر بار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
وی در کتاب پر مخاطب «بامداد خمار» که به چاپ شصت و یکم رسیده است به روابط اجتماعی مانند عشق، مرگ، نفرت، پیچیدگیهای روابط انسانی و ... که همیشه از مسائل و دغدغههای زندگی ما هستند میپردازد. این اثر داستان زندگی دختری به نام محبوبه است که در سالهای پایانی عمر، آن را برای برادرزادهاش سودابه تعریف میکند. سودابه که همه معتقدند شباهت زیادی به عمهاش دارد به عقیدهی پدر و مادرش در آستانهی ازدواجی احساسی و عجولانه قرار گرفته است. آنها از سودابه خواستهاند داستان عمهاش را بشنود و سپس تصمیم بگیرد. محبوبه داستان عاشقی خودش را که در اولین سالهای حکومت رضاشاه در ایران اتفاق افتاده است، تعریف میکند؛ داستان عشق دختری از خانوادهای فرهیخته به شاگرد نجاری به نام رحیم. محبوبه از پافشاری خودش برای این ازدواج میگوید و آنچه بر سر این ازدواج آمده است را روایت میکند. نویسنده در کتاب «بامداد خمار» از طرح داستان در داستان پیروی میکند و ...