تام فیلیپس تاریخ مختصر به گند کشیدن جهان را نخستین بار در سال 2018 منتشر کرد؛ کتابی که عنوان اصلیاش «انسانها» بود و ذیل آن، عنوان همین کتابی که میشنوید. کتاب همانطور که از اسمش پیدا است، فهرست و شرحی است از تمام خرابیهایی در کرهی خاکی که بشریت باعث و بانی آن بوده است. اینجا زبان طنزپردازانهی فیلیپس و ظرافتهای او به کمک پژوهشهای گسترده و دقیق او آمده تا به بهترین نحو به مخاطبش نشان دهد گونهی انسان چگونه طی چند میلیون سال، نظم همهچیز را برهم زده است. نویسنده از سه میلیون سال پیش از میلاد مسیح آغاز میکند و تا انتشار اثرش پیش میآید. سپس بعد از پیشگفتاری که در آن از آغاز گند زدنها سخن میگوید، در ده فصل مباحث مورد نظرش را به تفصیل بیان میکند و یک نتیجهگیری با عنوان «به گند کشیدن آینده» پایانبخش کتاب تام فیلیپس است.
از آنجا که فیه مافیه طی سی سال و از سخنرانیهای مولانا گردآمده، اگر چندان هم حجیم نباشد، از حیث محتوا بسیار گسترده است. از عرفان و مذهب و فقه گرفته تا تربیت و اخلاق و سیاست و حتی مسائل اجتماعی و روانشناختی، پندها و نقدهایی در فیه مافیه یافت میشود. عنوان کتاب را میتوان چیزی شبیه به «در آن است آنچه در آن است» و شاید بهطور مستقل معنای آن جای سؤال داشته باشد. اما گمان میرود که گردآورندگان کلام مولانا، از شعر «کتابٌ فیهِ مافیه، بدیعٌ فی مَعانیه؛ اذا عاینتَ مافیه، رأَیت الدُّرَّ یَحویه» برای نامگذاری اثر مراد و مرشد خود بهره برده باشند. شعری که اینگونه ترجمه میشود: «کتابی که در آن است آنچه در آن است و از نظر معنا، تازه و بدیع است؛ اگر به مطالب آن نظر کنی، مرواریدهایی در آن خواهی یافت.» امید است که کتاب صوتی فیه مافیه، گامی باشد در جهت آنکه مخاطبان بیشتری، مرواریدهایی که در جستوجویش هستند را در میان سطور اندیشههای مولانا جلالالدین بیابند.
هرچند یوگن توروالد، در جوانی تحصیلات مقدماتی رشتهی پزشکی را پشت سر گذاشت، اما «جراح دیوانه»ی او را نمیتوان کتابی پزشکی برشمرد. این کتاب، شرح حال یک جراح بزرگ است و بهطبع اطلاعات پزشکی و زیستشناختی هم برای نویسنده لازم و هم برای پیشبرد کتاب ضروری است. جراحی بزرگ به نام «زائر بروخ» در پایان عمرش دچار جنون ادواری میشود. عارضهای که سالهای پایانی عمر بر برخی افراد عارض میشود و سادهترین دلیلش هم نسیان دورهی کهنسالی است. اما زائر بروخ دانشمندی بود که تمام عمر به مطالعه و فعالیت ذهنی مشغول بوده و فراموشی، برای او کمی غریب به نظر میرسد. مردی چون او، نباید در روزهای آخر عمر دچار جنون ادواری شود و بر اثر این جنون، فجایعی رخ دهد که شرح مفصل آنها در «جراح دیوانه» آمده است.
«توتم و تابو»ی فروید از چهار فصل تشکیل شده که نویسنده آنها را پیشتر در نشریهی خود با نام «ایماگو» به چاپ رسانده بود. اما کتاب، نخستین بار در سال 1913 و به زبان آلمانی منتشر شد. کتابی که حالا پس از هشتاد سال، به چندین زبان ترجمه شده و اندیشههای نویسندهاش را به نظر مخاطبانی از سراسر دنیا رسانده است. فروید این اثر را با زبانی ساده و برای کسانی نوشته که تخصصی در روانکاوی ندارند. البته بدیهی است که مخاطبان کموبیش آشنا با روانکاوی، بهرهی بیشتری از آن خواهند برد. فروید در هریک از فصلهای کتابش میکوشد از منظری به مسئلهی «تابو» و «توتمیسم» بپردازد و پس از بسط و تفصیل موضوع، نتیجهگیری خود را نیز مطرح کند. توتم و تابو با فصلی تحت عنوان «ترس از زنای محارم» شروع میشود. در فصلهایی با نامهای «تابو و دوگانگی عواطف» و «اعتقاد به تأثیر ارواح، جادو و قدرت مطلق ذهنیات» ادامه مییابد و در فصلی با عنوان «بازگشت دورهی کودکی توتمیسم» به پایان میرسد.
«مادر» که میتوان آن را مهمترین اثر در کارنامهی گورکی دانست، سرگذشت زنی به اسم «پلاگه» را روایت میکند که پسر جوانی بهنام «پاول» دارد. پلاگه که پس از مرگ همسرش، چشم امید به فرزند دارد، روزبهروز شاهد رشد فرزندش و ترقی افکار اوست. پاول اوقاتش را با خواندن کتابهایی که حکومت وقت ممنوع کرده، سپری میکند و سپس، در خانه همراه حلقهای از دوستانش جلساتی محرمانه برگزار میکند که این حلقه، مدام گسترش مییابد. آنها دست به نوشتن و اعلامیه و شبنامه میکنند. و طولی نمیکشد که پاول و دوستانش، از خفا بیرون میآیند، هویت خود را فاش میکنند و مطالباتشان را علناً بیان میکنند و فریاد «زندهباد حزب کارگر! زندهباد آزادی!» سر میدهند. در تمام این مدت، مادر بهعنوان یک شاهد، یک تماشاگر، مسیر فکری پسرش را دنبال کرده و حرفها و خواستههای آنان را شنیده است. اما پس از بالا بردن علنی پرچم سوسیالیسم، پاول و برخی از دوستان نزدیکش برای مدتی از میدان مبارزه بیرون رانده میشوند. اینجاست که پلاگه، مادری که مدتی دراز تمام کلام و رفتار آنها را زیر نظر داشته و جهان آرمانگرایانه و آزادیطلبی مداوم فرزندش برای او جلوهای خوشآیند داشته، از جایگاه تماشاگر قدمی جلوتر میآید و خود، پا در میدان مبارزه میگذارد.
یاکوف جداً منکر وجود خدا بود، او قطعات ریهی خود را با آب دهان خونآلودی به اطراف میپاشید، با حرارت و حرص غریبی عقیدهی خود را به ثبوت میرسانید. میگفت: «اولاً من هرگز از روی شمایل خداوند آفریده نشدهام، من چیزی نمیدانم و نمیتوانم... من آدم نیکوکاری نیستم، خیر نیستم، نیستم. ثانیاً یا خدا نمیداند چگونه به من سخت میگذرد و یا میداند و نمیتواند کاری انجام دهد. و بالاخره یا میداند و میتواند و نمیکند. سوم خدا عالِم و قادر به همهچیز نیست، بخشنده و مهربان نیست، سادهتر بگویم اصولاً نیست، وجود ندارد، وجود خارجی ندارد، خدا را فکر بشر ساخته است، همهچیز زاییدهی فکر آدمی است. زندگی ما هم با تفکر ساخته شده است. کسی نمیتواند مرا فریب دهد.»
علیمحمد افغانی دومین رمانش «شادکامان درهی قرهسو» را پنج سال بعد از شوهر آهوخانم و در سال 1345 منتشر کرد. شخصیت اصلی این داستان، جوانی بهنام «بهرام ساویز» است. او که روستایی است و مشغول کار روی ساخت یک سد، دل به سروناز دختر بدیعالملک، خان روستا میبازد. نویسنده هنگام بیان ماجرای عاشقانهی این دو جوان، با زبانی گیرا و داستانی جذاب، از وضعیت اجتماعی مردم آن دورهی زمانی نیز سخن میگوید. البته روایت عاشقانهی کتاب میان پسر یک کارگر و دختر یک خان، به همین سادگیها سرانجام نمیپذیرد و مشکلهای بسیار سر راه دو جوان قصه نمایان میشوند.
حاجی بابا اصفهانی دلاکزادهایست ادب آموخته، از اهالی شهر اصفهان که در جوانی به خدمت تاجری ترک در میآید. او پس از ماجراهایی طولانی و عجیب، به دربار قاجار راه پیدا میکند و در خلال شرح سرگذشت خود، گزارشی از فساد اداری این دوره از حکومت قاجاریان ارائه میکند. حاجی بابا فردی عادیست که بیشتر از همنوعان و همصنفان خود به کسب دانش و آگاهی پرداخته و از این جهت، خود را متمایز کرده است. او در مسیر زندگیاش گرفتار دزدان و راهزنان شده و از روی اجبار با آنان همدستی کرده است؛ پیش مردی شیاد طبابت آموخته و با گستاخی به معالجهی بیماران پرداخته است و سر انجام پس از فراز و نشیبهای بسیار، به مقامی عالی در دربار قاجار رسیده است.
موراکامی در «کافکا در ساحل» همزمان به روایت دو داستان میپردازد که از هم جدا اما بههم مرتبط هستند. یکی از این دو دوستان، ماجرای پسری پانزده ساله بهنام «کافکا» است که از خانهی پدری فرار کرده تا مادر و خواهرش را بیابد. کافکای جوان در مسیر زندگیاش مکانی امن مییابد و برای زمانی در یک کتابخانهی خصوصی پناه میگیرد و روزگارش را با مطالعه سر میکند؛ تا اینکه چالشی تازه سر راهش قرار میگیرد و موجی از اتفاقات تازه، ساحل آرامش را بر هم میزند. داستان دیگر، روایتگر سرگذشت پیرمردی بهنام «ناکاتا» است. اتفاقاتی در گذشته باعث شده که ناکاتا تواناییهایی عجیب و اسرارآمیز پیدا کند. شغل پارهوقت او یعنی یافتن گربهها، او را به سفری دور از خانهاش ناچار میکند و مسیر تازهای را برای او رقم میزند.
انوش صالحی در «اسم شب، سیاهکل» تلاش کرده تا با واکاوی تمام منابع موجود و موشکافی در انتخاب مستندات، ابتدا به بررسی چگونگی پیدایش تفکر مبارزهی مسلحانه در نیمهی نخست دههی چهل بپردازد و سپس روند شکلگیری آن در نیمهی دوم این دهه را نیز روایت کند. «اسم شب، سیاهکل» تاریخچهی جریان چریکهای فدایی خلق را تا اسفند 1349 مرور میکند و افراد تأثیرگذار این جنبش را معرفی میکند. با وجود اینکه انوش صالحی در تمام بخشها به حقایق استناد کرده و خبری از داستانسرایی در «اسم شب، سیاهکل» نیست، اما در عین حال از روایتی داستانگونه و جذاب بهره برده تا تکرار حقایق تاریخی مخاطب را خسته نکند. به این صورت، شنونده علاوه بر دریافت اطلاعات تاریخی، میتواند کتاب را با لذت دنبال کند.